بی شباهت نیست سوم
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۰ ق.ظ
به نام خدایی که از رگ گردن نزدیک تر است
برای رقیه نوشتن که مقدمه نمی خواهد
همین که آماده می شوی تا به هیئت بروی و وسط گوچه می بینی دختری با دوچرخه جلوی تو زمین می خورد کار تمام است
خودش می شود روضه ی مجسم
اما بعد آن
به رقیه برسم
از خواب پرید (نمی دانم چقدر خسته بود که خوابش برده بود ...)
خوابش را برای عمه تعریف کرد
خرابه همه گریه شد
خبر به یزید رسید
سر به حرف آمد
سر را برای دختر نیاوردند، پرت کردند
سر را نشناخت...
بی شباهت نیست
بی شباهت نیست امروز هیچ شباهتی به دو روز قبل ندارد
تقصیر من نیست
وقتی که این سر هیچ شباهتی با سر چند هفته پیش ندارد
من چه شباهتی پیدا کنم
یا الله
- ۹۶/۰۷/۰۲