گاهی ورم بر روی سر، گاهی کبودی چشم تر
گاهی کبوتر می شوم اما بدون بال و پر
وقتی که اشکم می چکد بر روی گل های دلم
از شئری اشکم پدر می سوزم از پا تا به سر
- ۰ نظر
- ۱۶ آذر ۹۴ ، ۰۷:۰۶
گاهی ورم بر روی سر، گاهی کبودی چشم تر
گاهی کبوتر می شوم اما بدون بال و پر
وقتی که اشکم می چکد بر روی گل های دلم
از شئری اشکم پدر می سوزم از پا تا به سر
تیرت خطا شد حرمله با ناز هم جان می دهد
آبش دهید و یا که نه، او باز هم جان می دهد
حرف در گوشی زده تیر تو با طفل رضیع
از این اذن تا آن یکی بی راز هم جان می دهد
راز مگوی تیر تو اینجا نمان اصغر برو
خنده زند به تیر تو طناز هم جان می دهد
اینجا کسی پر می کِشد یک پر دو پر گاهی سه پر
وقتی که پر هم می کُشد پرواز هم جان می دهد
تار گلوی کوچکش با تیر تو تنظیم شد
اما صدایش، هم خودش، هم ساز هم جان می دهد
میم مثل مریمی که اسمش را مدیون مریم ماست
از اسامی مادر مریم است
میم مثل مرضیه ای که فجر بهتر می نویسد
لطفاً به سوره ی فجر رجوع شود
طا مثل طاهره ای که پاکی ش حتی با برحورد دست یک ... بازهم باقی ماند
رجس و ناپاکی از هل بیت دور است
شاهد ام سلمه
ای آفتاب ابری شکل حضورت را نمی فهمم
گل نرگس نسیمی و عبورت را نمی فهمم
الف مثل انسیه ای که جنسش حور بود، قالبش انس
و چقدر علی با این جنس مأنوس بود
ح مثل حانیه ای که هنوز با بار گناهانی که بر دوش می کشم مرا چون فرزندش دوست می دارد
زا مثل زهرایی که هنوز هم در تاریکی های شهر پرنور ما می درخشد
فا مثل فاطمه ای که فرق دارد با همه ی زنان عالم
دلیلش را باید از زنان پرسید