میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

در این فضا سعی شده در کمال ایجاز و اختصار و با نگاهی نو و جدید به بررسی مسائل اطراف پرداخته شود.
شاید اگر من رنگ عمل به نوشته ها بزنم و با وجودم قلم بسایم بهتر شود.
دعا کنید

پیام های کوتاه
  • ۱ فروردين ۹۹ , ۱۳:۵۹
    بهار
  • ۲۹ اسفند ۹۸ , ۱۴:۴۱
    شفا
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۳/۰۴/۱۱
    سگ
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۹ خرداد ۹۸، ۱۳:۲۶ - مینا
    عالی
  • ۲۲ مرداد ۹۷، ۱۸:۳۲ - باران
    ...
پیوندهای روزانه

۱۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

فلانی نای نماز ندارد
زینب با آن حال همچنان نافله می خواند
  • میم شین

این روزها اتفاقات دیگری هم افتاد ولی کسی دامن نزد

پسر کافو از دنیا رفت چیزی نشد

چند روز قبلش پدر بهزاد غلامپور از دنیا رفت

روز عاشورا در یزد با اهدای عضو جان به تن دیگری آمد

روز عاشورا میان ازددحام در کربلا کسی جان داد

و خیلی اتفاق های دیگر که نهایتاً چند پیام تسلیت آمد و تمام شد

دختری از دنیا رفت

بریدند و دوختند و روز عاشورای حسین را همه فراموش کردند که دختری مظلومانه خودکشی و خودسوزی کرده

این عمل به همه چیز شبیه است به جز مظلومیت

این مظلومیت نیست و عین جاهلیت است

و بعد در بوق و  کرنا کردن آن توسط رسانه های مختلف

رم تغییر رنگ لوگو می دهد

بازکینان تیم ملی شادی پس از گل ندارند

بارسلونا با آن همه عظمت پیام تسلیت می نویسد

فیفا به این دختر می پردازد

از داخل کشور که نگوییم


پ ن: ما جهان سومی هستیم

  • میم شین

دوش وقت سحر از غصه نجاتش دادند

عرض تسلیت


پ ن:

احترام به قانون برای همه شهروندان هست

کمی منطقی باشیم

  • میم شین

خواهری جای مادری بوسید

چه قدر بوسه در گلو داری

قحط آب است ولی کمی خونست

شکر حق که تو وضو داری

***

بعد اکبر چقدر بی تابی

بعد سقا چرا شکستی تو

دل زینب پر از تلاطم شد

گره معجرش که بستی تو

***

ذوالجناحت نمی رود چون که

دخترت گرفته ست راهش را

بوسه می زنی او را، صورتش

معجر و چادر سیاهش را

***

السلام علیک یا مظلوم

همچو ناجیه پر غم و محزون

گونه هایت به خاک غلتیده

مثل بسملی شدی در خون

***

ساعت حدود سه ته گودال

مادری می رسد سراسیمه

ساعت حدود سه ته گودال

می نشیند به روی این سینه

***

و شمر جالسٌ علی صدره

پیش چشمان مادرش زهرا

دست قاتل به لرزه افتاده

نامنظم بریده رگ ها را


مادر رسید و پیش چشمانش

ساعت حدود سه ته گودال

و شمر جالس علی صدره

ساعت حدود سه زبانم لال

***

دست قاتل به لرزش افتاده

خنجرت که نمی برد ملعون

السلام علیک یا عریان

السلام مرملُ در خون

  • میم شین
وقت شیرش شده او را ندیده ای؟
  • میم شین

اشک چشم من سرازیراست

گریه ام برای اصغر نیست

درد تیری که اصغرت دیده

به خدا از رباب بیشتر نیست

سنگ این مردمان پلید

می خورد به سر رباب از بام

دعا می کنم برای رباب

جان دهد قبل کوفه و شام

یاد دندان اصغرش افتاد

آن زمان که سفیدی اش را دید

تکه نانی نبود تیری خورد

حرمله خنده ی علی را چید

نکند که رباب گریه کند

شیر سینه دوباره جوشیده

با خودش زیر لب می گفت

حنجرش را چرا نبوسیده

 

  • میم شین

عسل می بارد از لب ها، چه شیرین ست مردن ها

دعا می جوشد از خیمه، میان چادر زن ها

تنی تب کرده در خیمه، سری بی تن شده آن سو

و قاسم میل میدان دارد و  مولا تک و تن ها

خلاصه بی زره آمد شبیه حضرت حیدر

به بابای حسن رفته، چه شیرین ست رفتن ها

میان رفت و آمد ها کسی ورد زبانش من

و قاسم بر زمینش زد، امان از کبر دشمن ها

خود ازرق به میدان شد که من جنگ آورِ رزمم

ذبیح دست قاسم شد، اسیر آن همه فن ها

دم میدان علمدار و صدای آفرین قاسم

همه محو تماشایش، چه شیرین ست دیدن ها

به دورش حلقه زد دشمن شبیه کوچه شد میدان

چهل تا مرد و یک زهرا، به رویش راه بستن ها

قد قاسم چه سروی شد، به ساقی حرم رفته

عسل می بارد از لب ها چه شیرین است مردن ها

 

  • میم شین

دم گودال چشممان افتاد

تکه سنگی به سر اصابت کرد

دست من را رها بکن عمه

به عمویم کسی جسارت کرد

قلب عمه پر از تلاطم شد

تیر دشمن دوباره آماده ست

دست من را رها بکن عمه

نذر کردم برای او یک دست

من به یاد مدینه افتادم

پدرم بود و مادرم زهرا

دست مردی چنان به زهرا خورد

پدرم مردو زنده شد آن جا

عمه من فکر رفتنم هستم

از عمو یک بغل طلب دام

دست من را رها بکن عمه

یا عمو یا عمو به لب دارم

دست من را بگیر ای آقا

سر و دستم فدای حنجر تو

دشمنانت چقدر بی رحمند

تکند بعد من به دخترت تو

  • میم شین

گره نگشا تا از گره هایم

زندگی ام به تو گره خورده

من فدای آن دل پر مهر

دل من را همین دلت برده

زندگی من فدای شما

عون من فدای اصغر تو

جان به کف برایتان هستیم

این محمد فدای اکبر تو

فکر و ذکر محمدم هستی

اشک چشمش برات می ریزد

اذن میدان بده به این طفلان

عون من بی شما که می میرد

من سپرده ام به این طفلان

که حسینم چه مادر هست و

اذن میدان اگر ندادی تو

اسم زهار چه محشری هست و

درد من را کسی نمی داند

خواهرت بعد کربلا هردم

زیر لب به گوش خود می گفت

بچه ها را چرا کفن کردم

من حسینم کجا کفن دارد

من فدای آن تن عریان

اشک چشم من سرازیراست

من فدای آن لب عطشان

 

  • میم شین

من که شک کرده ام به چشمانم
که چگونه تو را نمی بیند
دخترت به بوسه محتاج است
بوسه ای از لبت نمی چیند
ال س لا م عل یک یا م ظ ل وم
من زبانم به لکنت افتاده
گوشواره به روی گوشم نیست
زجر ملعون به دخترش داده
روی ناقه نشسته بودم که
 دشمنت رسید و هی هل داد
من کجا شکل پیرزن هستم
تازه دندان شیری ام افتاد
سر بازار دیدنی بودیم
جشن و هلهله ها به پا کردند
بین کوچه پس کوچه ها مردم
خارجی مرا صدا کردند
به کسی من نگفته ام جز تو
ماجرای سکینه را بابا
دلقکی میان بزم شراب ...
عمه جان مرد و زنده شد آن جا

  • میم شین

با چه حالی رسانده ام خود را
به محرم به بزم یا زهرا
السلام علیک یا مظلوم

السلام علیک یا مولا

در فراق امام خوبی ها

پای روضه همیشه بی تابم

روز روشن تو را نمی بینم

در فراقت چگونه می خوابم

گریه با من نبود می مردم

اشک روضه مرا نجاتم داد

اربعین سال قبل آقا

اشک روضه مرا براتم داد

شب اول بیا و طوفان کن

بعد سقا چگونه بلوا شد

با زبان رقیه می خوانی

سر یک گوشواره دعوا شد

...

دختر حرمله چه مغرور است

به من از روی بام دف تکان می داد

او خبردار شده یتیم شدم

پدرش را به من نشان می داد

 

 

  • میم شین