همراه پایتخت 1 گریه کردم و در همین وبلاگ نوشتم مشهد در پایتخت هم باشد گریه می کنم
رهبری از پایتخت تجلیل کرد (یک کار خانواده محور با استفاده کمتر از واژه های بیگانه و ...)
و می رسیم به پایتخت 6
در سری قبل از شر داعش نجات یافته اند
می شد یکی از بین این چند نفر زندگی به شکل دیگری را تجربه کند
رنگ و بوی زندگی اش خدایی تر و معنوی تر شود ولی خدا رو شکر هیچ کدام قدر سر سوزنی تغییر مثبت که نکردند هیچ و تغییر منفی را همه در پیش گرفتند
شوخی ها و طنز ها آن قدر سخیف و خفیف که برای شوخی ها دست به دامن پیرمردی می شوند که از سر شهوت چند سال قبل صدایش پخش می شود و این ماجرا در مجموع کار توسط نقی، ارسطو، فیهمه، بهتاش تکرار می شود که جای بسی تاسف است
شبهه وارد کردن به مسائل دینی و فروعات دین مثل نماز و حج
به سخره گرفتن مناسک حج
بی اثر بودن اعتقادات و انجام امورات عبادی در روحیه افراد
بی احترامی شدید به مقدسات دینی و اهانت به کتاب تفسیر
سست بودن افراد در انجام عمل فقط به خاطر پول
رنگ عوض کردن افراد
بی احترمی همه به همه
دروغگویی حتی از همای سعادت و در مقابل صداقت ارسطوی دروغگوتر در مقابله با دروغگویی ها
استفاده از لباس های نامتعارف
استفاده از جراحی و عمل زیبایی های ناپسند
بی احترامی به شخصیت های سیاسی کشور (نماینده مجلس، رئیس جمهور و ...)
یادآوری صحنه های سخیف و رکیک (فیلم ایرانی)
شرح و بسطش را از زبان منتقدان دلسوز و اقعی بشنویم نه آقای کارگردان و نویسندگان بزرگوار این کار
در آخر مولوی این گونه فرمود:
ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را
اگر پایتخت 1 و دیگر کار ها خوب بوده دلیلی نمی شود که از این همه خطای عمد چشم پوشی کرد