قلم و دوات

وقتی قلم با دوات اشک تر نشود،بهتر که ننویسم

انگلیسی

وقتی دو خط خارجی فهمید جای بشقاب دیش دار شد

مباهله

به مباهله مباهات می کنم وقتی رسول با خودش،با جانش رفت
با علی

قرمز

آبی آب از خجالت سرخ شد
عمود هم از دم عباس

ور

با خودش ور می رفت
وقتی ماهواره می دید

بعدش

نگران رسیدن کاروان به کربلا نیستم
اما شام

بانوی سه ساله

To be or not to be, but now where are you?
دلم تنگ پدر شد پس پدر کو؟

خبر

خبر آمد خبری در راه است
و خبری از آن خبر نشد

آرزو

قدری تحمل
یوسف به کنعان می رسد

دوتایی

هیچ کس تنها نیست اگر بفهمند خدا با آن هاست

بیماری

آن قدر حالم بد است که خوب فهمیدم چقدر گناه کردم

عصای سفید

ای کاش در برابر نامحرم دست به عصای سفید می شدیم
روز جهانی عصای سفید بر روشن دلان مبارک

دختر سه ساله امام

See my feeling father please
be like a knife,cutter please
cut my life here father
I want to be near father

الفبای من

یا را ولش کن
فقط از الف، الی ه

رفقا

وقتی رفقایم در غم ها و گرفتاری هایشان یادم می کنند یاد غربت حضرت رفیق که رفیقی چون او نیست می افتم

می ریزی

روز غدیر است
و از خم آسمان قطرات می می ریزد

ریش

گفت ریشت را بزن
گفتم تو ریش بذار
حرفش خاموش شد

خم

از خم غدیر فهمیدم که باید با علی مست شد