دست به قلم شدن

تا آن جا که من می دانم قلم اسم مفرد مذکر است

شاید قلم های امروز عوض شده اند

حالا

با علم و عمل امروز قلم من مؤنث شده

و با این اوضاع قلم هم به من نامحرم شده

پس دست به قلم هم نمی توانم شد

بابا بگو

هوش که ندارم

حواسم هم گم شده

خدا کند شب سه محرم ...

خدا به خیر کند

حرفی نمی زنی چرا

یه چی بگو تو رو خدا

اگه نگی خودم می گم

عمه بود و یه مشت(مُش) نگاه

دارایی

تمام داشته ی یک من(دو نقطه)
کم دارم(نقطه)

حرف

حرف دارم
حروف کنار هم نمی آید
شاید تو هم به فکر لالی منی

sun

i know you are the best man
the world without you is can
i want to see you my sun
 clouds tell me you not can

mahdi mahdi where are you

come back to fill the world with your utmost justice

come back to finish waiting for the everlasting peace

با کمک دوست عزیزم آقای خاکی جوان

مکی های دیروز

مکی ها از همان اول نشان دادند که سر سازگاری حتی با امام هم ندارند

ما که جای خود داریم

حسین از کنار مأمن امن الهی به کوفه می رود

حج ما

حج برا اغنیا است

برا ما ایرای ها که خودمون رو فقیر درگاه ربوبی می دونیم 

حقمون حج فقراست

حس خوب فرزندی

مادر و پدر عزیزم بنده هم ازدواج شما رو تبریک می گم

چقدر خوبه پدر و مادر آدم علی و زهرا باشن

حس خوبیِ

تجربه ش کنیم

یک بند از ترانه ی جدیدم

تو بگو حرف حسابت چیه آخه؟

تو بگو طرف حسابت کیه آخه؟

تو که از من بریدی، منو نمی خوای

باشه حله، پس چرا بقیه آخه؟

خنده های الکی

خنده بر هر درد بی درمان دواست

و چقدر به حال خودم با این دردهای خیالی می خندم

اولم

من هیچم

وقتی اولم را برداری می فهمی

مبارکم باشه

در چنین روزی بود که من یک روز شده بود که به دختری با کمالات محرم شدم

مبارکم باشه

نزدیکی با بوسه ی دوری

گفت بوسیدمش و او را گذاشتم کنار

این شد که به هم نزدیک شدند

واهی من

شک دارم

به اشک

نکند همه ش کشک است

این ها خیالات واهی من است