دو سه روزِ عشقم
که خیلی کلافم
شبیه خیالم
موهاتو می بافم ...
- ۰ نظر
- ۰۳ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۰۷
چراغ اسمان ها چادر شب زنده دارش بود
دعای توی سجاده تمامش سهم جارش بود
به فکر روزی مردم به فکر روزی دریا
تمام ماهی و مرجان همه چشم انتظارش بود
ثواب ذکر تسبیحش هزار الله اکبر داشت
و غفران الهی از ثواب بی شمارش بود
تمام مردم عالم سر خوان کرم هستند
دلیل ریزش باران نم چشمان تارش بود
علی مولا و او مولا علی زهرا و او حیدر
ز مهر همسری اما همیشه خانه دارش بود
نبی ذکرش علی بود و علی ذکر لبش زهرا
یقین در خندق و خیبر که زهرا در کنارش بود
همه دنیا به تحمیدش همه مردم به تمجیدش
همه عالم به فرمانش ، و آتش کاش یارش بود
ملک سرشتی و انسان الا ملیکه منان
صحیفه ای که تو داری برابر است به قران
تو غرق حضرت الله خدا درون تو پیدا
وختم ذکر عزیزت رسیده است به سبحان
تو قبل خلقت نورت بلا کشیدی و زحمت
تو سیب ناب بهشتی به کشت حضرت سلطان
تو نور فجر سپیدی تو مرضیه تو راضی
به قول سوره رحمان،شبیه لولو و مرجان
تو خود حبیب خدایی تو خود انیس نفوسی
تو پای ذکر و صلاتت چو بید همیشه لرزان
کسی که حب تو دارد حبیب حضرت احمد
به وقت حشر و قیامت به شوق وصل تو گریان
ولی مداری و والا به راه حضرت مولا
علی به شکل شما شد شما به شکل علی جان
***
بتول خانه حیدر چه شد تو را دم آخر
که بار شیشه شکست و شکست دست به طوفان
تویی تو حور بهشتی ولی به صورت ادم
تویی تو کوثر جنت دلیل آبی هر یم
دلیل ریزش باران تویی تو جلوه قران
خزینه های علومی دلیل رفع هم و غم
تو شکل مایی و اما کجا به شکل تو ماییم
تو فوق عرش و سمایی دلیل خلقت عالم
میان چشمه رحمت تو غرق حضرت ربّی
شما کجا و کجا ما تو به ز حضرت مریم
اسیر پیش تو امد فقیر پیش تو امد
همه اسیر و فقیریم گدا به کوی تو حاتم
تو شکل صوت قناری تو شکل بال پرستو
تو شکل باغ گلی و شبیه لاله کمی خم
دلیل هستی هستی شبیه راز مگویی
الا که راز خدایی الا ملیکه عالم
اگر کسی ز تو پرسد چگونه شب به سحر شد
بگو به کرب و بلا و بگو به ناله و ماتم
چه امده سر این در چه امده سر مادر
که خون تازه می اید به هر نفس نفس و دم
چگونه اه کشیدی چه شد فدایی حیدر
بیا و فضه خذینی بیا که جان دهم از غم
شبیه شوق پرستو به وقت پروازش
دلم هوای پریدن به بامتان دارد
پ.ن
حالم خراب و امیدم فقط تویی
به نام حضرت خون خدا زاده ی خون خدا
حال من خوش نیست درد دارم
من مریضم پی دوا هستم
درد من را کسی نمی فهمد
در به در در پی عزا هستم
**
من دلم تنگ هیئتت بوده
چند ماهی ست که ما درگیریم
غرق دنیای خود شدیم ازبس
ما به ویروسِ درد زنجیریم
*
حال ما را حسین می فهمد
هم دوا و هم شفا از اوست
اشک روضه مرا بزرگم کرد
اشک و گریه و صفا از اوست
*
روضه خوان تو بگو حسین
گریه کردن برای او با من
در کنار آب بودی و تشنه
من شنیدم سر تو را از تن
*
می برید و مادری می گفت
من فدایت که تشنه جان دادی
اکبرت را فدای دین کردی
من جوانم تو هم جوان دادی
به نام خدایی که نشناختیمش
لا به لای روایات را ما گشتیم ولی
مثل این که مسئولین ما شب و روزی بالاتر از عرفه پیدا کردند که ما را حواله آن روز کرده اند
خدا نگیردشان دست
اگر اوضاع شهر این قدر نابسمان است برای چه آزمون کنکور امروز برگزار شد
برای چه این قدر دفاتر پیشخوان شلوغ تر از دیروز می شود
برای چه بانک ها
برای چه اداره ها
برای چه
ولی در عوض هیئات، مساجد، نماز جمعه ها و و و
همه باید تعطیل شود
مظلومیت حسین این قدر زیاد است که در تنها کشور شیعه روضه جایی ندارد
شاید ما مذهبی ها بلد نیستیم فاصله اجتماعی را رعایت کنیم
شاید ما مذهبی ها بی سوادیم
شاید ما مذهبی ها نمی فهمیم
فهم و مغز را آقایان می فهمند
بگذریم
بهترین روز سالمان را جهت رعایت بهداشت از دست دادیم
تشکر
نمی دونم چرا ولی نشستم نگاه کردم حرف های این دو نفر رو
یه لایو دو نفره داشتن و حدود 50 دقیقه حرف زدن
تنها حرفی که می شه زد اینه که حق و باطل قاطی می شه و خیلی شیک و مجلسی و در یه بسته بندی با برند حق و حق طلبی به ما تحویل داده می شه
خدا رو شکر که احلام به سید حسن احترام گذاشت و روسری سر کرد
اگه تو بخندی
تابوتم می سازم
شبیه یه لاله
یه کم خم می سازم
***
الهی که زهرا
دیگه غم نبینی
شنیدم می گفتی
که فضه خذینی
***
بیا محسنم رفت
ببینی که در سوخت
بیا که تنم سوخت
همه بال و پر سوخت
***
بیا حیدرم رفت
رو دستاش طنابه
کتک خوردن ما
کی گفته ثوابه
***
دلم ناله داره
برای رقیه
تا از راه رسید
ضجر ال امیه ...
همراه پایتخت 1 گریه کردم و در همین وبلاگ نوشتم مشهد در پایتخت هم باشد گریه می کنم
رهبری از پایتخت تجلیل کرد (یک کار خانواده محور با استفاده کمتر از واژه های بیگانه و ...)
و می رسیم به پایتخت 6
در سری قبل از شر داعش نجات یافته اند
می شد یکی از بین این چند نفر زندگی به شکل دیگری را تجربه کند
رنگ و بوی زندگی اش خدایی تر و معنوی تر شود ولی خدا رو شکر هیچ کدام قدر سر سوزنی تغییر مثبت که نکردند هیچ و تغییر منفی را همه در پیش گرفتند
شوخی ها و طنز ها آن قدر سخیف و خفیف که برای شوخی ها دست به دامن پیرمردی می شوند که از سر شهوت چند سال قبل صدایش پخش می شود و این ماجرا در مجموع کار توسط نقی، ارسطو، فیهمه، بهتاش تکرار می شود که جای بسی تاسف است
شبهه وارد کردن به مسائل دینی و فروعات دین مثل نماز و حج
به سخره گرفتن مناسک حج
بی اثر بودن اعتقادات و انجام امورات عبادی در روحیه افراد
بی احترامی شدید به مقدسات دینی و اهانت به کتاب تفسیر
سست بودن افراد در انجام عمل فقط به خاطر پول
رنگ عوض کردن افراد
بی احترمی همه به همه
دروغگویی حتی از همای سعادت و در مقابل صداقت ارسطوی دروغگوتر در مقابله با دروغگویی ها
استفاده از لباس های نامتعارف
استفاده از جراحی و عمل زیبایی های ناپسند
بی احترامی به شخصیت های سیاسی کشور (نماینده مجلس، رئیس جمهور و ...)
یادآوری صحنه های سخیف و رکیک (فیلم ایرانی)
شرح و بسطش را از زبان منتقدان دلسوز و اقعی بشنویم نه آقای کارگردان و نویسندگان بزرگوار این کار
در آخر مولوی این گونه فرمود:
ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را
اگر پایتخت 1 و دیگر کار ها خوب بوده دلیلی نمی شود که از این همه خطای عمد چشم پوشی کرد