راه

وقتی دختر بچه تازه راه می افتد
طبیعی است که می افتد
حتی اگر سه ساله باشد
حتی اگر دختر امام باشد
حتی اگر رقیه باشد

تولد رضا

رضا جان آن قدر تولدت مبارک که حد ندارد

چند خطی برایت:

آن قدر دلم برای رضا تنگ است که مثل تولدش که مبارک حد ندارد

امیدوارم هرچه زودتر برگردی

و می دانم که می دانی حرف هایم پهلودار است

منتظر بازگشت تو، من

ظرف پاک

چه ظرفی داشتی یا رسول الله

که همه ی قران یک دفعه به تو نازل شد

اولین ها

اولین ها همیشه می مانند

علی اولین مرد مسلمان

خدیجه اولین زن مسلمان

خوشحالی خانه

ان مع العسر یسرا

بعد از سال ها خدیجه ات با این خبر خوشحال شد

غار

خوش به حال دل غار

دل من که جایی برای شما ندارد

و این است برتری غار نسبت به منِ

بعثت

اقرا بسم ربک الذی خق

بخوان خدایی را که خلقت کرد

اخلاق

آمدی اخلاق را تمام کنی!

مکارم اخلاق را به ما نشان دادی

اما

این روزها خبری از حسن خلق و اخلاق نیست

غمزه

به غمزه غم ز دل ما بردی و
مسأله آموزه صد مدرس شدی

طالبی

طالبی اورده بود محلمون

داد می زد

melon

این است تأثیر غرب

بی فایده

دیشب شاکی بودم

اشک ریختم

باز هم تاثیر نداشت

محمد

گفتی ز ظلم و جور هرگز به این دیار باقی نمی ماند

والا پیام دار محمد

زائران

خواندم کاظمین میزبان هشت میلیون زائر بود

هشت

من هم ارادت ویژه ای به هشت دارم

ای کاش می شدیم هشت میلیون و یک

دعا

حسن جانش به لب رسید

وقتی دعای مرگ از مادر شنید

خدا را شکر که رضا کنار دعایت نبود

آمین

هنگام دعای مرگ

برایت که آمین گفت

که مستجاب شدی

پیروزی حق

زن بدکاره آمد

تغییرت دهد

تغییر کرد

زور ایمان به زور ظلم می چربد

حق پیروز است

بدکاره

زن بدکاره آمد

مؤمنه برگشت

چندسال است در این خانه ام

اما خبری از ایمانم نیست

سؤال دردآور

یا کاظم الائمه!
یک سؤال می پرسم از شما
لطفاً از دستم ناراحت نشوید
اگر اشکتان درامد مرا ببخشید
تازیانه های که شما خوردید دردآور تر بود یا ضربات غلاف...
ببخشید من خودم اشکم درامد