میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

در این فضا سعی شده در کمال ایجاز و اختصار و با نگاهی نو و جدید به بررسی مسائل اطراف پرداخته شود.
شاید اگر من رنگ عمل به نوشته ها بزنم و با وجودم قلم بسایم بهتر شود.
دعا کنید

پیام های کوتاه
  • ۱ فروردين ۹۹ , ۱۳:۵۹
    بهار
  • ۲۹ اسفند ۹۸ , ۱۴:۴۱
    شفا
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۳/۰۴/۱۱
    سگ
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۹ خرداد ۹۸، ۱۳:۲۶ - مینا
    عالی
  • ۲۲ مرداد ۹۷، ۱۸:۳۲ - باران
    ...
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گریه» ثبت شده است

مادرم این گونه دعا می کند:
اللهم افتح لنا خزائن رحمتک و هب لنا اللهم رحمة لا تعذّبنا بعدها فی الدنیا و الآخرة
مادرم زیبا دعا می کرد
گشایش خزینه های رحمت خداوندی را طلب می کرد

روز اول ماه مبارکتون مبارک
امروز فقط یاد عروس مادر بودم و طفل کوچکش
و سحر نوشتم برایش:

وقتی در این ماه خدا، ماهی لبش خشکیده شد
در چشم خیس عاشقی عکس تلظی دیده شد

ان شاء الله همین روضه باز به گوش مادر در کربلا برسد
و ان شاء الله به حق قرآنی که از طرف او برایش تحفه می برم کاری برای دلم بکند و برایم مادری بکند و کجی ها و سستی ها را صاف محکم کند و راه را برای دلم هموار کند
  • میم شین

بی بی بی حرم را در قم خواستم ببینم

قسمت نشد

من نمی گویم

بروید سراغ شهاب الدین مرعشی نجفی


روضه نوشت:

حالا که قم نشد

دلم می رود کربلا

تو

تنور

نور

و خولی

همچنان بی ایمان ماند

  • میم شین
این روزها در تقویم نوشته شده ولادت بی بی رقیه
همان فاطمه ی صغیره، فاطمه ی ثانی
همان سه ساله ی پیر
همان سه ساله ی بی هم بازی
و روز آخری دختری آمد برای هم بازی شدن با او
و حیف رقیه در گنجشک پر بازیِ خودش با گنجشک ها پریده بود
راستی بی بی لفظ مقدسی است
احیاناً اگر کارت بازی می کنید به آن پرنسس، بی بی نگویید

وقتی شباهت بین دو نفر زیاد باشد دیگر نیاز نیست از مادر نوشت
با این حال ولادت نوه شان مبارک
  • میم شین
گلیمش کوچک
دست و پاش دراز
با پا به در
با دست به سر
و این شد که مادر
رهسپار شد به سرای دیگر

نمی دونم چرا ولی کم میارم روضه می نویسم
توجه کردین چقدر کم میارم
***
اصلاً من کم دارم
هم خودم
هم تو را
و می رسم
روزی آن قدر به خودم
تا برسم
و تو بچینیَم
ان شاء الله

عذر و تشکر نوشت:
عذر بابت این که نمی رسم به دسوتانم بابت مشغله سر بزنم، ببخشیدم
تشکر بابت لطفتون که با جود بی لطفی حقیر، بنده نوازی می کنید
  • میم شین

چند روز پیش برای دوستم نوشتم از اذن دخول امام رضا

چقدر با اجازه گرفتن از او ناخواسته اشک ریخته ام

سلامم را با اشک ها جواب می دهد

صدایم روی می شنود

مرا می بیند

و بگذریم

این خانواده همه شان نور واحدند

و وقتی اذن می گیری از خدا و رسول رخصت برای ورود می خواهی

و هربار می خوانم یاد وقتی می افتم که بی اجازه قصد ورود به خانه ی پسر عموی مادر را کردند...


خودشیرینی نوشت:
برادر و دوست عزیزِ یازهرایی ام
جناب آقای شمسایی زیارت قبول
کربلا نصیبتان شود ان شاء الله


  • میم شین