میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

در این فضا سعی شده در کمال ایجاز و اختصار و با نگاهی نو و جدید به بررسی مسائل اطراف پرداخته شود.
شاید اگر من رنگ عمل به نوشته ها بزنم و با وجودم قلم بسایم بهتر شود.
دعا کنید

پیام های کوتاه
  • ۱ فروردين ۹۹ , ۱۳:۵۹
    بهار
  • ۲۹ اسفند ۹۸ , ۱۴:۴۱
    شفا
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۳/۰۴/۱۱
    سگ
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۹ خرداد ۹۸، ۱۳:۲۶ - مینا
    عالی
  • ۲۲ مرداد ۹۷، ۱۸:۳۲ - باران
    ...
پیوندهای روزانه

هشتمین پرده - شب هشتم

يكشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۷ ق.ظ

روضه خوان شروع می کند.

دیگر از بهت خبری نیست. هیچ کس منتظر روضه خوان نیست.

کمی عقب تر برویم. سخنران می گفت از لذیذترین لذت ها این است که پسر جلوی پدر قدم بزند.

کمی عقب تر برویم وقتی علی اکبر با عمویش عباس در کوچه ها با تقاب قدم می زد تا بازار تعطیل نشود.

کمی عقب تر برویم وقتی همه می گفتند چقدر فاطمه شبیه رسول خداست.

حالا این جوان هاشمی است و نگاه هایی که او را پیامبر می بینند.

راه و رسم جنگ را از حیدر به ارث برده است.

بعد از بسته شدن آب به روی خیمه ها چند باری با عمویش عباس برای خیام آب آوری کرده

جلوتر برویم تا مستمع بیشتر از این انتظار نکشد.

البته امسال هم بعید است که اکبر جور دیگر شهید شود.

اما این روضه ها مثل قرآن است، همیشه تازه است و حرارتش همیشه در قلب هاست.

اذن می گیرد و خوب اشک بابا را در می آورد.

و اشک بقیه را مانده تا در بیاورد.

از بقیه ماجرا بگذریم.

اشک در می آورد وقتی بابا از دهانش لخته خون در می آورد والتماس می کند که باز بابا را صدا کند.

این هم روضه ی کشته شدن حسین بود

یا علی


  • میم شین

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">