میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

در این فضا سعی شده در کمال ایجاز و اختصار و با نگاهی نو و جدید به بررسی مسائل اطراف پرداخته شود.
شاید اگر من رنگ عمل به نوشته ها بزنم و با وجودم قلم بسایم بهتر شود.
دعا کنید

پیام های کوتاه
  • ۱ فروردين ۹۹ , ۱۳:۵۹
    بهار
  • ۲۹ اسفند ۹۸ , ۱۴:۴۱
    شفا
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۳/۰۴/۱۱
    سگ
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۹ خرداد ۹۸، ۱۳:۲۶ - مینا
    عالی
  • ۲۲ مرداد ۹۷، ۱۸:۳۲ - باران
    ...
پیوندهای روزانه

۲۴۳ مطلب با موضوع «کربلایی ها» ثبت شده است

دخترک می خواست سر بابا را سرگرم زخم هایش کند
دید که سر قبلاٌ در تنوز گرم شده
  • میم شین

زائر

ضریح را غرق آغوش کن

و خوب گوش کن

تا بشنوی ناله های بنیِّ بنیّ را

  • میم شین
اگر آلوده را هم ببری
یعنی امامی
سیاه روی و بد صفتی را ببر
  • میم شین

بابایی بزرگ شدم من

بابایی خانم شدم من

دیگه هم بازی ندارم

بابایی آروم شدم من

***

حرمله خیلی نامرده

دشمن تو روبرومه

بابایی فقط بگو که

نیزه ی اکبر کدومه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از طرف محمد امین مهدی پور تقدیم می کنم به حضرت رقیه خاتون

  • میم شین

قرارم

خسته شدم

از بی قراری

مُحرم مَحرم نشدم

اربعین منتظر تمام شدن انتظار من است

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با تشکر از محمد امین مهدی پور، دوست و داداش گلم

  • میم شین

ترسیدم

تا رسید.

او یک تا بود

ما دو تا

مؤنث

و آن جا طبق نص

پیامبر هم از قلبش تیر کشید

تا کشید

مرهم شده کشیده ای آبدار

زبانم به بند آمد

تشنگیَِم هم، هم

  • میم شین

آب بابا را در مدینه نفهمید

نامه انتقالی را از کوفه گرفت

آن جا

هم آب بابا را فهمید

هم شمارش تا هجده را

  • میم شین
از چشمانم بیشتر از همه واهمه دارم
وقتی بیشتر کمتر تر می شود
قصه را تا ته بخوان
قصه ای که باید به خان شدنم ختم می شد
به ختم چشمانم ختم شد
***
حالا ای یحیای قوم ما چشمانم را احیا کن
همان طور که زندگی ام را
  • میم شین
یک دست خورد
دو دستش افتاد
زد و خورد
بالا گرفت و رفت
عمود
تیر هم از گرسنگی به مشک خورد
و همه خون دل خوردند
سیراب شدند
  • میم شین

خلق و خوی اکبر

خلق و خوی احمد بود

یک روح در دو بدن

  • میم شین

تا که نار آمد

هر چه کنار آمد

دامنش به دامش افتاد

و تنش

و تمام منش

***

باز وطنش آرزوست

  • میم شین
دلیل شهادت اکبر را فهمیدم
غرق شدن
پدرش می گفت اکبر غرق در خداست
  • میم شین

شعر من

خاکم
ما بقی ام آب
حالا هوای تو کرده این گل
با قتل خودت،احرارت حرارتی به پاکن
نشدها را شد کن
بگذار خاکم بسوزد
آبی آبم سرخ شود
هوایم آتش تر بگیرد
حالا عناصر چهار گانه کامل شد
 

تصحیح توسط استاد نوازنی
خاکم
ما بقی ام آب
حالا هوای تو کرده این گل
بگذار
 خاک گلم کند
و آب تشنه!
 ولی هوای تو آتشم بزند
حالا عناصر چهار گانه کامل شد

  • میم شین

این که سکینه سکته نکرد

یعنی دست صبر حسین بر روی سینه اش بوده

  • میم شین

نمی دانم دختر سه ساله چند بار از یک تا هجده را شماره کرد

تا پدرش رسید

  • میم شین

در جنگ با قاسم وقتی عمر  به ازرق شامی دستور داد

بچه ی کوچکش را فرستاد

در جنگ با علی اصغر وقتی عمر دستور داد

حرمله همه دار و ندارش را رو کرد

  • میم شین
چقدر عبای رسول به کار حسین آمد
پنهان کردن یک شش ماهه زیر آن
  • میم شین
از وقتی سهم عباس، علی اصغر، حسین سه پر شد
عمه همه سپر شد
  • میم شین