درمانده ی بی ادبِ در بند
دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۰۸ ق.ظ
خطیئه ها یکی یکی زمینم زدند
و حالا من عاجزم و درمانده
راحت تر و قابل فهم تر من مسکین شده ام
بالا سرم پدر است
مادری دارم مهربان تر از برگ گل
ولی عوضش ادب ندارم
و به قول علی علیه السلام بی ادب یتیم است
نفس در حمله ای جانانه مرا به غارت برد
هرچه داشتم را گرفت
اشک های خوبم را، قلب صافم را و همه ی این ها را به یغما برد
و خودم ماندم که شدم اسیر
حالا وقتش نشده به آیه ی 8 سوره ی انسان دوباره جامه عمل بپوشانی
روزگار سخت شده، نیازمند لطف انسانی شما هستم
وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا
- ۹۳/۱۲/۱۱
چرا زمانش فرارسیده
ولی اگر انسانی به معنای
واقعی یافت شود...
ممنون از دعوت شما