کاسه ها

جدیداً همه  ی کاسه ها سر من می شکند

شاید جنس کاسه ها با سر من سازگاری دارد

با سر دیگر اگر می شکست، به آن می زدند

صبوری

و استعینوا بالصبر
مثل زینب
ولی مانده ام از صبر باید به زینب رسید
یا
از زینب به صبر

اعجاز علی

آن قدر عظمت داری که قرآن را در نقطه ی بای بسم الله جمع کردی
و خود شدی آن نقطه
علی هستی و کارَت اعجاز

روز پدر

وقتی با پدرم حرف می زدم
می گفت پدرش محمد را مشهدی کرد
شد مش محمد
پس دیگر تعجب نمی کنم
وقتی فرزندانش او را با افتخار به مشهد می فرستند
روزت مبارک

تبخیر

آن قدر در افتاب ماند

تا فردا

کاملا از این دنیا تبخیر شود

این کار یک سال و نیم گذشته ی زینب است

غیرتی

وقتی علی شنید که رخت مردی به رخت زنی خورده

عصبانی شد

و چه به سر علی بن الحسین آمد

وقتی عمه اش، خواهرش، نوامیسش ...

فقط می گفت ای کاش از مادر زاده نمی شدم

علیِ عظیم

عظیم بود علی
پس گهواره اش شد کعبه
صدق الله علی العظیم

ترس کعبه

کعبه را که فکر می کنم

شاید از احترامش بود که ترک خورد

و شاید از ترسش

زینب

پر از طنین حیدر است
وقتی خطابه ایراد می کرد
ولی چقدر به برادرش یاراد وارد کردند
گفتند به او خارجی

صوفی

چقدر تحصن کننده ها در حتی مساجد هم مورد نقد قرار گرفتند
نه توسط من ها
بلکه توسط رسول و آلش
حالا می روند در گوشه ای از شهر و در خفا کار می کنند
اسمشان شده صوفی

غلات امروز

چقدر از زمان امام صادق به بعد از غلو کنندگان زیاد شدند

حالا هم آن غلات شده اند وهابی ها

اسلام

إنّ الدین عند الله الاسلام
جایی نخواندم که دین نزد خدا اسلام به همراه قید باشد
قیودی مثل صوفیت، بهاییت، وهابیت
باز صد رحمت به برادران اهل تسنن که حداقل ریشه ای در دین دارند ولو با کلی حرف و نقد

معتکف

گوهرشاد که نشد قید کرج را هم زدم

دلم در گوهرشاد جا مانده ولی ای کاش معتکف آن جا بودم

سفارت

دیدار اشتون با نمایندگان ایران در سفارت ایران

تو پرانتز سفارت حکم اون کشور رو داره

ولی اشتون بدون حجاب اومد

روحانی متشکریم

علی

علی آمد ولی چه زود تابش نیاوردند

بی دلی

می گویم دلم دست خودم نیست

باور نمی کند

برای باورش سری به گوهرشاد بزن

همراه صحن گوهرشاد دارد تعمیر می شود

اعتکاف

اگر رنگ خدا را می خواهی ببنی

راهش اعتکاف است

کاظمِ غیظ

وقتی عصبانی می شوی

به جای بیرون هرچه داری به تو بریز

ان وقت شاید کاظمِ غیظ شدی