فراموشم شده طعم عسل را
فراموشم شده وزن غزل را
فراموشم شده وزن و قوافی
کجایی ای امام بشر حافی
فراموشم شده باب المرادی
امام کاظمین، جار الجوادی
فراموشم شده هفت مقدس
علی، موسی، جواد و این مثلث
فراموشم شده من قلب بغداد
نشد، من می روم صحن گوهرشاد
چقدر مثل همند، بابا، پسرها
جواد و حضرت سلطان و موسی
هرسه راضی و و جواد، هرسه موسی
هرسه عالی و علی و مست زهرا
دلم تنگ حریم کاظمین است
دلم مست شمیم کاظمین است
فراموشم شده حبس مدامت
فراموشم شده جاه و مقامت
دلم می سوزد از حبس و سیاچال
دلم می سوزد از گودی و گودال
دلم می سوزد از آن لحظه ای که
دلم می سوزد از یاد سری که
به روی نیزه هم یاد خدا بود
تنش آن جا نبود و کربلا بود
تن نازش اسیر باد و خورشید
به روی سینه اش جاپای تردید
مردد شد ولی دیر است، خیلی دیر
شنیدش ناله های مادر ی پیر
نمی دانم حسین آیا کفن شد؟
ولی یادم نرفت، موسی کفن شد
به روی تخته پاره با غلامان
شده شهری همه سوزان و گریان
به یادم امده وزن غزل را
همان وزن امام است بین غل ها
- ۰ نظر
- ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۱