شعر مادرانه
جمعه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۴۳ ق.ظ
میخ بود و لگد و لنگه ی در
محسن و سقط جنین و مادر
چه کنم طبع دلم خونی شد
چه کنم شمع دلم خونی شد
آتش نار و در و یم همسر
لگدی پشت در و زنگ خطر
چه کنم سینه ی من درد آمد
به دلم هر آن چه او کرد آمد
پس نوشتم که دو دست حیدر
و طناب و رخ زرد و مادر
چه کنم چشمه ی چشمم پر شد
غصه خاکی شدن چادر شد
پنجه سنگی کرکس مادر
سرخی صورت و رنگ دفتر
همه اش خون شد و رنگ قرمز
پسرم به بابا نزنی حرف هرگز
قصه ی هیزم خشک، هیزم تر
پر پرواز و پریدن حالا پر
دو سه ماه است که خیل مردم
پی عیشند، شراب و می و خم
شب رفتن، شب هجرت، مادر
شب کوبیدن دیوار به سر
شب کنار تو به سر می آید
در کنار تو سحر می آید
مادر جان می دونم نتونستم خوب مصیبت رو به تصویر بکشم
همین قدر جنبه داشتم
- ۹۲/۱۲/۲۳
واقعا استفاده کردم