تغسیل
شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۲۵ ب.ظ
ناراحت بودیم
ابریق آب گریست
و بابا با بالا زدن آستین
خاک از چادر مادر می زدود
اما ما دیدیم که ولی از زیر آستین به کوه خورد
تا خورد
جا خورد
و باز از دیوار خورد
و ما
در ان غریبانه شام
چقدر آستین خوردیم
- ۹۳/۰۱/۰۹