تحفه ای که برای ارباب به حرم بردم
يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۶ ب.ظ
بعد یک سال ناله و آه
مهمونات رسیدن از راه
یچه های مارد تو
پسرای حضرت ماه
سوغاتی گناه آوردیم
آبروی تو رو بردیم
مثلا ما شیعه هستیم
تو کرج زمین می خوردیم
حالا ما توبه آوردیم
دستامونو بالا بردیم
اگه امشب تو نبخشی
به خودت قسم که مردیم
اگه اشک بدی می خونم
پا همه قولام می مونم
حالا با اذن تو ارباب
روضه ی اصغر می خونم
رفت به میدون نبرد و
با دل رباب چه کرد و
حالا رفته روی نیزه
موند برا رباب به درد و
به رباب مادر نگفتی
از روی نیزه نیفتی
بیا پایین وقته شیره
چشاتو بستی و خفتی؟
حرمله داره می خنده
سر تو به نیزه بنده
توی راه یه مرد نامرد
هی می گفت رقیه چنده
***
گوشواره م رو یه نفر برد
عمه جای من کتک خورد
باد سیلی یه نامرد
اومد و معجرمو برد
- ۹۳/۰۵/۱۹