یادگاری مشهدم
يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۹ ب.ظ
پا گذاشتم تو حرم
خادمات انگار نه انگار
خادمات که آقا نیستن
خادمای بد و بیکار
آخه بار ممنوع داشتم
تو بدی که کم نذاشتم
تو کوله م پر گناه بود
من فقط گناه می کاشتم
ولی خادمت ندید و
فک کنم آقا خرید و
منو برد کنج گوهرشاد
وقتی که اشکم چکید و
تکیه دادم من به دیوار
نگاه بنداز به گنهکار
نگاه کن حالم خرابه
یه نگاه به حال بیمار
یه دفه یه نوری تابید
یه نوری شبیه خورشید
یکی انگار به دلم گفت
که آقا همه رو بخشید
- ۹۳/۰۵/۱۹