صبح امیدم باز ناامید شد
بماند که یادم هم نبود
ولی زیر باران رفتم
آفتابی پشت ابر آمد و تلاش کرد که روشنم کند
و جور دیگر دیدم
و اگر اویی کنارم نبود
هق هقم گوش آسمان را کر می کرد