حرف های حقِ عایشه
چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۳۵ ق.ظ
عایشه می گفت
وقتی نخ ریسی می کردند و هوا تاریک می شد برای ادامه ی کار از نور فاطمه بهره می بردند
غم نوشت:
حیف که حسودی شهر اجازه بهره مندی بیشتر نداد
وقتی نخ ریسی می کردند و هوا تاریک می شد برای ادامه ی کار از نور فاطمه بهره می بردند
غم نوشت:
حیف که حسودی شهر اجازه بهره مندی بیشتر نداد
- ۹۴/۰۱/۱۹
تو از تصور خاکی نشین ما دوری
تو آن دعای رسولی که مستجاب شدی
برای خانه ی خورشید آفتاب شدی
یگانه دختر احمد شدن مراد نبود
برای ام ابیهایی انتخاب شدی
تو مرتضی نشده این همه صدا کردی
تو مصطفی نشده صاحب کتاب شدی
علی به پای تو شد ذره ذره آب و سپس
تو هم به پای علی ذره ذره آب شدی
تو عادلانه ترین فیضی و دو تا نه سال
نصیب روح نبی و ابوتراب شدی
تو آفتاب رسولی و آسمان علی
تو روح سینه ی پیغمبری و جان علی
شب سیاه بگیرد تمام دنیا را
اگر ز خلق بگیرند نام زهرا را