میم
با کسب اجازه از خودش
و با دعوت از اشک
می نویسم از:
حسن فقط هفت سال میم کم داشت
ادامه نوشت:
میم مثل خود مثل
میم مثل میم شین
میم مثل من که برای مادر می نویسم
میم مثل مادر
میم مثل محسن
میم مثل میخی که
- ۹۴/۰۲/۱۶
با کسب اجازه از خودش
و با دعوت از اشک
می نویسم از:
حسن فقط هفت سال میم کم داشت
ادامه نوشت:
میم مثل خود مثل
میم مثل میم شین
میم مثل من که برای مادر می نویسم
میم مثل مادر
میم مثل محسن
میم مثل میخی که
حسن فقط هفت سال میم کم داشت
خیلی خوب بود....مگر نه ما همگی زادهء ابـوالبشریم؟
مگر نه ما ز یکی مادر و ز یک پدریم؟
مادرمون زهراست
مادر جان دستمان رابگیر...
زیبا بود...
مرا چه کار به باغ و بهار، دور از تو ؟
بهار آمده اما نه سوی من که نسیم
زند به خرمن عمرم شرار، دور از تو
به سرو و گل نگراید دل شکستهی من
که سر به سینه زند سوگوار، دور از تو
هم از بهار مگر عشق، عذر من خواهد
اگر ز گل شدهام شرمسار، دور از تو
به غنچه ماند و لاله، بهار خاطر من
شکفته تنگدل و داغدار، دور از تو
نسیمی از نفست سوی من فرست که باز
گرفته آینهام را غبار، دور از تو
گلم خزانزده آید به دیدگان که بهار
خزانی آمده در این دیار، دور از تو
دلم گرفت، اگر نیستی برم باری
کجاست جام می خوشگوار، دور از تو؟
چه جای صحبت سال و مه و بهار و خزان؟
که دل گرفتهام از روزگار، دور از تو
میم مثل مادر
میم مثل محسن