ارسال روضه به کربلا
جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۳۵ ق.ظ
از وقتی پسر بزرگت به برادرش فرمود لا یوم کیومک یا اباعبدالله باب گریز روضه باز شد
و شب جمعه ای دوباره رسید
و پای من به کربلا نرسید
پس روضه ای می نویسم
شاید که شما به گوش حسینتان برسانید
روزهای دوشنبه و پنج شنبه به سراغ قبر شهدا می رفتی
و عمویت را صدا می زدی
و دردهای دلت را به گشو عمو می رساندی
(قرار نیست روضه ی مادر بنویسم، بسنده می کنم تا همین جا)
و نیم قرن بعد فاطمه ای دیگر ظهور کرد
پای رفتن نداشت
پس به زور شلاق عمویش با سر آمد
و درد های دلش را ...
با رخصت از آقای انجوی نژاد که کمی دست بردم توی شعر زیباشون
بی حیا کِی بخت من پا می دهد
کودک و سیلی چه معنا می دهد
هرچه می خواهی بزن اما چرا
چکمه هایت بوی بابا می دهد
و شب جمعه ای دوباره رسید
و پای من به کربلا نرسید
پس روضه ای می نویسم
شاید که شما به گوش حسینتان برسانید
روزهای دوشنبه و پنج شنبه به سراغ قبر شهدا می رفتی
و عمویت را صدا می زدی
و دردهای دلت را به گشو عمو می رساندی
(قرار نیست روضه ی مادر بنویسم، بسنده می کنم تا همین جا)
و نیم قرن بعد فاطمه ای دیگر ظهور کرد
پای رفتن نداشت
پس به زور شلاق عمویش با سر آمد
و درد های دلش را ...
با رخصت از آقای انجوی نژاد که کمی دست بردم توی شعر زیباشون
بی حیا کِی بخت من پا می دهد
کودک و سیلی چه معنا می دهد
هرچه می خواهی بزن اما چرا
چکمه هایت بوی بابا می دهد
- ۹۴/۰۲/۱۸