روضه ای از حافظ
دوشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۳۵ ق.ظ
وقتی کسی خودش اقرار می کند
حرفش می شود سند
می گفت قران را چهارده روایت خوانده
پس او شیعه ی علی است
حدود سه ماهی می شود که برای مادر می نویسم
حالا وقتش شده شعر فخیمی بنویسم:
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود
ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
قرة العین من ان میوه ی دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
ساروان بار من افتاد خدا را مددی
که امید کرمم همره این محمل کرد
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ
در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
خاطره نوشت:
یادش بخیر وقتی این شعر را کنار گنبد زرین می خواندم
حرفش می شود سند
می گفت قران را چهارده روایت خوانده
پس او شیعه ی علی است
حدود سه ماهی می شود که برای مادر می نویسم
حالا وقتش شده شعر فخیمی بنویسم:
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود
ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
قرة العین من ان میوه ی دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
ساروان بار من افتاد خدا را مددی
که امید کرمم همره این محمل کرد
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ
در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
خاطره نوشت:
یادش بخیر وقتی این شعر را کنار گنبد زرین می خواندم
- ۹۴/۰۲/۲۸