دعای مادرم - 19
سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۵ ق.ظ
مادرم این گونه دعا می کند:
و وفّقنا لصالح الاعمال و الصواب من الفعال
ما را موفق بدار تا صالحات اعمال و کارهای صواب را داشته باشیم
بی آلایش نوشت:
می دونم
آره می دونم
بد کردم
راه درست رو کجکی رفتم
می دونم دل شکوندم
نامردی کردم، دروغ گفتم، غیبت کردم
اون قدر زیاده که ... بی خیال
اما فقط یه امید دارم، اونم تویی
خدا جون تو این شبا کاری کن
دل همه گیره
بذار غرورا بشکنن
بذار بدیا از صورتمون بریزه پایین
دلامون مثِ بارون تمیز شه
اما خداجون نکنه دوستمونو ول کنیا
نکنه روی ماهتو پشت ابر پنهون کنی
مگه نگفتی از رگ گردن نزدیکتری
کاش می شد می دیدمت
کاش می شد پیشت درد دل کنم
کاش وقتی زمین می خوردیم بیای دستمون رو بگیری
بگی نترس من هستم
خدای من!
کاش اون آقای مهربون بیاد
میگن اون میاد و آدما رو از بدی نجات می ده
خدا جون یه قولی می دی؟
سال بعد همین موقع همین ساعت
آقا بیاد
(نوشته شده توسط سرکار خانم رئیسی)
و وفّقنا لصالح الاعمال و الصواب من الفعال
ما را موفق بدار تا صالحات اعمال و کارهای صواب را داشته باشیم
بی آلایش نوشت:
می دونم
آره می دونم
بد کردم
راه درست رو کجکی رفتم
می دونم دل شکوندم
نامردی کردم، دروغ گفتم، غیبت کردم
اون قدر زیاده که ... بی خیال
اما فقط یه امید دارم، اونم تویی
خدا جون تو این شبا کاری کن
دل همه گیره
بذار غرورا بشکنن
بذار بدیا از صورتمون بریزه پایین
دلامون مثِ بارون تمیز شه
اما خداجون نکنه دوستمونو ول کنیا
نکنه روی ماهتو پشت ابر پنهون کنی
مگه نگفتی از رگ گردن نزدیکتری
کاش می شد می دیدمت
کاش می شد پیشت درد دل کنم
کاش وقتی زمین می خوردیم بیای دستمون رو بگیری
بگی نترس من هستم
خدای من!
کاش اون آقای مهربون بیاد
میگن اون میاد و آدما رو از بدی نجات می ده
خدا جون یه قولی می دی؟
سال بعد همین موقع همین ساعت
آقا بیاد
(نوشته شده توسط سرکار خانم رئیسی)
- ۹۴/۰۴/۱۶