غزل سپید
سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۴۴ ب.ظ
حدود دو ماه از این غزل سپیدم می گذره
حالا تقدیم به نگاه شما:
حالا تقدیم به نگاه شما:
قدم زن پیش بابایت، قدم زن حظ کند بابا
قدش تا می شود اما برو میدان همین حالا
تو ذوالقرنین بابایی و مثل حیدری اکبر
تو اشبه به رسولی و شبیه مادرم زهرا
تو با رخش عقابی ات برو سوی دل دشمن
رجز با مهربانی گو، بخوان تو از بشیرا، یا
نذیرا را علی گونه بخوان شاید به خود آیند
و حیف آن ها نمی آیند، امان از کینه ی اعدا
در این دنیای بی رحمی که خوبی را نمی فهمد
کجا مجنون شود قلبی برای جان یک لیلا
و من قافیه کم دارم در این شعر غزل گونه
بیا قالب به هم ریز و بکن تقطیع شعرم را
***
و حالا که حرف از تقطیع شد
با شمشیر به جان شعرم می افتم
سپید می نویسم
خونی
با قافیه ی ارباً اربا
قدش تا می شود اما برو میدان همین حالا
تو ذوالقرنین بابایی و مثل حیدری اکبر
تو اشبه به رسولی و شبیه مادرم زهرا
تو با رخش عقابی ات برو سوی دل دشمن
رجز با مهربانی گو، بخوان تو از بشیرا، یا
نذیرا را علی گونه بخوان شاید به خود آیند
و حیف آن ها نمی آیند، امان از کینه ی اعدا
در این دنیای بی رحمی که خوبی را نمی فهمد
کجا مجنون شود قلبی برای جان یک لیلا
و من قافیه کم دارم در این شعر غزل گونه
بیا قالب به هم ریز و بکن تقطیع شعرم را
***
و حالا که حرف از تقطیع شد
با شمشیر به جان شعرم می افتم
سپید می نویسم
خونی
با قافیه ی ارباً اربا
- ۹۴/۰۵/۱۳