مادرم این گونه دعای می کند:
اللهم ... و اجعل ذکرهم لنا شکراً
خدایا ذکر و بیداری مردم را شکر ما قرار بده
یاد این حدیث افتادم که می فرماید
الناس نیام فإذا مات انتبهوا
مردم خوابند، چون می میرند بیدار می شوند
- ۱ نظر
- ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۱:۳۵
مادرم این گونه دعای می کند:
اللهم ... و اجعل ذکرهم لنا شکراً
خدایا ذکر و بیداری مردم را شکر ما قرار بده
یاد این حدیث افتادم که می فرماید
الناس نیام فإذا مات انتبهوا
مردم خوابند، چون می میرند بیدار می شوند
مادر
صدایم را می شنوی؟
اشک توبه ام را می بینی؟
نه، امروز برای گلایه نیامدم ...
نه برای گریه
نه برای تنهایی
مادرم!
بغض و اشک را پشت در این خانه می گذارم
شما بی نشانی!
امشب من آرامگاهت را پیدا کردم
آری، من!
در کنج خلوتگه تنهایی قلبم!
قصری الماس نشان ساخته ای از زمرد کرامت و طلای عفت.
امشب دم در خانه ی حق ایستادم تا مژدگانی بگیرم!
نه، قرار است من به کل دنیا مژدگانی بدهم
امشب مادر عالمیان را پیدا کردم
جهانیان بیایید، مادر اینجاست
اشک خود را سنگفرش راه او کنید
بنگر به دختران پارس
بلند می گویند:
یازهرا! توبه
نوشته ی سرکار خانم رئیسی
مادرم این گونه دعا می کند:
اللهم اجعل غفلة الناس لنا ذکراً
خدایا غفلت مردم را ذکر و آگاهی ما قرار بده
فقط می نویسم شادم که این چنین مادری دارم
مادرم این گونه دعا می کند:
... و محمداً صلی الله علیه و آله عنّا مُوَلّیاً
و محمد و آلش را از ما روی گردان نساز
اشکم گرفت
حافظ نوشت:
چون اشک بیندازیش از دیده ی مردم
آن را که دمی از نظر خویش برانی
سپید نوشت:
ما خانواده ی افتاده ای هستیم
پدرم
از کار
مادرم
از پا
و من
از چشم
(شاعرش یادم نیست)
مادرم این گونه دعا می کند:
ادامه ی دعا این گونه مادر می فرمایند که:
اللهم ... لا تجعل ... الصراط زائلاً
راه را بر ما لرزان نگردان
صراط مستقیم راه همسرِ مادر است یعنی همان بابا
مادرم این گونه دعا می کند:
اللهم انّی اسئلک ... فهماً فی حُکمک
خدایا از تو فهم در حکم تو را می خواهم
سحرنوشت:
حالا برای لحظه ای چشمان خیست را ببند
فکر و خیالش می کِشد حال تو را تا مرقدش
مادرم این گونه دعا می کند:
اللهم انّی اسئلک ... تبصّراً فی کتابک
خدایا از تو بصیرت در کتابت را می خواهم
سحر نوشت:
زهرا برایت گریه کرد
مادر نرو، مادر بمان
مادرم این گونه دعا می کند:
اجعلنا ممّن اناب الیک فقبلته و توکّل علیک فکفیته و تضرع الیک فرحمته
انابه به سمت خودت را برایمان قرار بده و قبول کن
توکل تو کفایت می کند همه چیز را
و تضرع به سوی تو می شود رحمت
مادرم این گونه دعا می کند:
اللهم اجعل اول یومی هذا فلاحاً و آخره نجاحاً و اوسطه صلاحاً. اللهم صل علی محمد و الم محمد
خدایا اول روزم را رستگاری، آخرش را دستیابی و وسطش را شایستگی قرار بده
تک خط نوشت:
لطفاً مرا شایسته ی زیارت خود کن
مادرم این گونه دعا می کند:
اعطنا ما تحب و اجعله لنا قوّة فیما تحب یا ارحم الراحمین
عطا کن به ما آن چه خود دوست داری ...
دل نوشت:
خدای من
رضایت را دوست داری
دل تنگ رضایت شده ام
لطفاً...
ای مهربان ترین مهربانان
سحرنوشت:
در ماه روزه خوانده ام از فجر و از قدر حسین
از کاف و ها، یا عین صاد، از شرح آن صدر حسین
مادرم این گونه دعا می کند:
اللهم انّا نعوذ بک ان تزوی عنّا وجهک فی حال و نحن نرغب الیک فیه اللهم صل علی محمد و ال محمد
خدایا به تو پناه می بریم از این که تو در حالی که هستیم جمالت را از ما بپوشانی...
سحرنوشت:
روز قیامت چشم تو قطعاً که گریان می شود
وقتی ببینی نامه ات پر بوده از یاد حسین ...
مادرم این گونه دعا می کند:
اللهم وسّع علینا فی الدنیا
به ما وسعتی عنایت کن
چرا مادر وسعت از خدا می خواهد و این وسعت چیست، بماند برای اهل مطالعه
دیرنوشت:
شهادت مرد جنگ های نابرابر مبارک
چ مثل چمران
قدیم نوشت:
دایی جون ما رو نمی خواد
دایی جون محل نمی ده
به قاسم کلی عسل داد
به ما که عسل نمی ده
به فدای طفلان زینب