روضه 5

وقتی به کاخ بودی

الحمدلله نوامیست آن جا نبودند

حتی فرزند کوچکت

روضه 4

وقتی جسارت می شد
خوب شد خواهرت از جایی که بالاتر باشد پایین را نمی دید

روضه 3

اکراه بود اما مجبوراً انگور را خوردی
انگار مأمون به روی سنیه ات نشسته بود

روضه 2

وقتی انگور را برداشتی
حس کردم به روی لب هایت شراب ریخت

روضه 1

وقتی به کاخ مأمون رسیدی
من که یاد کاخ یزید و جسارت افتادم

گور مأمون

مأمون گور خودش را کند

وقتی امام اولین حبه انگور را کند

سم و سم

گاهی انگور سم می شود
گاهی سُم سَم می شود

و هر دو دردناک

رسیدن به بالین پدر

نمی دانم به این جای تاریخ که می رسم باید خوشحال شوم یا نه
چند روز دیگر حضرت ابن الرضا جوادالائمه به ایران می آید

س ص ف ر

اگر بشود که قبل صفر سفر کنم
قول می دهم از صفر خودم را بالا بکشم
تا گنبد

زیارت کربلا

پنجره فولاد رضا
هنوز برات کربلایم را
شاید اربعین

سید خراسانی

ولی نعمت ما شد امام رضا
و امام رضا هم ولی نعمتی از خراسان به ما ارزانی داشت

حر گونه

حر می شوم

حرمم ببر

مادرم مادر توست

حالا با خودت

خواستی بگو مادرم عزادارم شود

در کنار تو مردن آرزوی من است

تعریف قطار

قطار یعنی وسیله ای که مرا به مشهد زیاد می برد

مرد مشتی

گداهات شبیه شاهن
تو حرم گدا نداری
کار و کاسبی ت می چرخه
کار به فقر ما نداری
***
دست تو دست کریمه
دست تو فقط می بخشه
واسه اینه که می خوامت
بدون طرح و بی نقشه
***
خیلی خوب و مهربونی
امام کویر و دشتی
هشت من گروی هشته
به تو می گن مرد مشتی

هم جواری

هشت روز پیش هشتم گروی نُه که نَه همان گروی هشت بود

یاد هم جواری با امام رضا بخیر

حر حرم

حر حرم شده ام

خدا کند در بند بکشی ام این نوبه

تحفه ای تقدیم به امام رضایم

در حرم برایت کاملش را تحفه می آورم

رفت به میدون نبرد و

با دل رباب چه کرد و ...

هشت

صد در صد آخر بهشت هشت است

به امید بهشتی شدن همه در جوار هشت