یک عمر گریستی تا با پا گذاشتن به جایی که نباید
به یاد زینب بیفتی
- ۰ نظر
- ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۵۸
یک عمر گریستی تا با پا گذاشتن به جایی که نباید
به یاد زینب بیفتی
خواندن حدیثی که بارها شنیده ای در حرم امام رضا صفای دیگری داشت
حضرت زهرا:
بهشت زیر پای مادران است
وقتی به تو می رسم یا رضا بی سواد می شوم
بی سوادی ام بیشتر جلوه می کند
دلی تر می نویسم
و با دل پر گناه غلط هم طبیعی است
والعصر
قسم به عصر
عصر غیبت
و ما هم قسم می دهیمت به عصر
عصر روز عاشورا
به حق عمه جان زینب
و به اظطرار ایشان
ظهور کن
وقتی گدایی و هوای شاهانه زندگی کردن به سرت افتاد
سری به مشهد بزن
مثل من
مرد تنهای دوازده قرنی
اینجا اویس قرنی کم است
عوضش شکوه های غرگونه ی نی زیاد
ان شاء الله هشتمین سین سفره ی دلم
سلام به امام هشتم در جوار او خواهد بود
دیروز تا دلم شکست
کسی دلشکسته خرید
قرار است اگر دلم همین طور بماند
زائر رضا شوم
اگر به آخر خط رسیدی
با امام رضا از نو شروع کن
(با خودم هستم)
اگر جمعه ی آخر سال 92 تشریف بیاورید
تا شب تدارک روضه ی شب شهادت مادرتان با نوای شما را می دهیم
لطفاً