ای کاش امام بود و می دید که همچنان امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند
عزیزانی که به اسم خادم از ما کار بیشتر می کشند ای کاش بفهمند که می شود ...
- ۰ نظر
- ۰۳ تیر ۹۸ ، ۱۴:۰۰
ای کاش امام بود و می دید که همچنان امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند
نعمت فراوان بوده و گل از خدایت داده اند
آخر رضایی می شوی وقتی رضایت داده اند
عسل می بارد از لب ها، چه شیرین ست مردن ها
دعا می جوشد از خیمه، میان چادر زن ها
تنی تب کرده در خیمه، سری بی تن شده آن سو
و قاسم میل میدان کرد که مولایش تک و تن ها
خلاصه بی زره آمد شبیه حضرت حیدر
به بابای حسن رفته، چه شیرین ست رفتن ها
میان رفت و آمد ها کسی ورد زبانش من
و قاسم بر زمینش زد، امان از کبر دشمن ها
خود ازرق به میدان شد که من جنگ آورِ رزمم
ذبیح دست قاسم شد، اسیر آن همه فن ها
دم میدان علمدار و صدای آفرین قاسم
همه محو تماشایش، چه شیرین ست دیدن ها
امیرالمؤمنین حیدر دو دستش بسته از کینه
عدو قصدش تعدی شد، امان از خصم دیرینه
طناب و کوچه و یک در، غلاف و آتش و یک زن
علی در کوچه و آن ور، بیا فضه که در سینه
در این ماه صیام آقا، میان بزم یازهرا
فقط ذکر فرج گویم، کجایی دلبر دل ها
زبان روزه دارانت فقط ذکر فرج گوید
ببین پیر خراسانی شده تنهاترین تنها
به فرهنگ زمین خورده، به چی دل خوش کند اصلاً؟
دل دریایی رهبر چرا طوفان شده حالا
سلیمان زمانی و برایت روضه می خوانم
تو قاسم داری و اما امان از روز عاشورا
***
قد یک نوجوان اصلاً چرا هم قد سقا شد؟
سر قاسم به روی نی، میان خیمه دعوا شد
خار دو چشمان توام، راه گلویت بسته ام
آقای من! صاحب زمان! از کرده ی خود خسته ام
ام المصیبت اشک تو پایان نمی گیرد چرا؟
این زندگی با گریه ها سامن نمی گیرد چرا؟
با یاد اکبر گریه اکن، با یاد اصغر گریه کن
این دار فانی بر شما آسن نمی گیرد چرا؟
هنگام جوع و تشنگی، وقت اسارت، بچه ها
اصلاً رقیه دخترت یک نان نمی گیرد چرا؟
یاد خرابه عمه جان حتماً خرابت می کند
قلب و لب و سر، دست و پا ها جان نمی گیرد چرا؟
تو می روی سجاد تو می ماند و اشک مدام
درد برادرزاده ات درمان نمی گیرد چرا؟
اعتکاف - نوروز 98
شبیه تشنگانیم و به دنبال نم دریا
همه دنبال این دنیا و ما هم در پی زهرا
غم زهرا ولی بود و علی همدرد زهرایش
چرا مهدی نمی آیی؟ چرا ای یوسف زیبا
شبیه قرص ماهی و شبیه حضرت سقا
شنیدم که تو می آیی شب عباس و تاسوعا
دو دستم از ادب بر سرکه می آیی در این هیئت
تو می آیی و می سوزی و می خوانی برای ما
خدا رحمت کند آن کس که گریان عمویم شد
شنیدم که تو می گفتی عمویت عصر عاشورا
سر و دست و تن و چشمش به شکل خارپشتی شد
رسیده از مدینه تا کنار علقمه زهرا ...
باران ترین ابر خدا
امشب چه بارنی شدی
آقا شب هشت عزا
شاید خراسانی شدی
شاید رضا کاری کند
امشب برای قلب تو
ذکر علی روی لبت
اکبر صدای قلب تو
لیلا پر از دلشوره شد
اکبر به میدان می رود
سقا فدایش می شود
گویی حسین جان می رود
کام علی اکبرت
شکل بیابان ها شده
با بغض و کینه از علی
اکبر قد صحرا شده
دل با معرفت یعنی بفهمی درد مولا را
بدانی علت غیبت چه صغری و چه کبری را
دل با معرفت یعنی سراپا وقف دین باشی
بسوزی پای این مکتب، بفهمی حرف زهرا را
شهید بی نشان باشی دو تکه استخوان باشی
به راه او دهی جان و سر و دست و تن و پا را
رسیده یک شهید اینجا، شب شش ماهه مولا
تو امشب روضه خوانی کن، بخوان تو روضه ما را
لب اصغر به هم خورد و دعای مادرش این بود
عمو می آورد حتماً تمام آب دریا را
با تغییرات
دل با معرفت یعنی بفهمی درد مولا را
بدانی علت غیبت چه صغری و چه کبری را
دل با معرفت یعنی سراپا وقف دین باشی
بسوزی پای این مکتب، بفهمی حرف زهرا را
برای او بجنگی و بکوشی و بسوزی و
به راه او دهی جان و سر و دست و تن و پا را
دلم امشب چه گریانه و هوای کربلا دارد
تو امشب روضه خوانی کن، بخوان تو روضه ما را
لب اصغر به هم خورد و دعای مادرش این بود
عمو می آورد حتماً تمام آب دریا را
نگاه نوکران حتماً به دستان کریمان است
نگاه ما شب قاسم، فقط سمت حسن جان است
دل نوکر به مولا خوش، دل مولا ... نمی دانم
کسی که فکر مولا نیست وقت مرگ نالان است
دلیل اشک این شب ها، عزیز حضرت زهرا
بیا امشب در این هیئت که حالا وقت باران است
بیا که قاسمت امشب رجز مثل تو می خواند
بیا که قاسمت امشب شبیه رعد و طوفان است
عسل می بارد از لب های این شیرِ حسن زاده
به دورش دشمنش ترسیده و از ترس لرزان است