میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

در این فضا سعی شده در کمال ایجاز و اختصار و با نگاهی نو و جدید به بررسی مسائل اطراف پرداخته شود.
شاید اگر من رنگ عمل به نوشته ها بزنم و با وجودم قلم بسایم بهتر شود.
دعا کنید

پیام های کوتاه
  • ۱ فروردين ۹۹ , ۱۳:۵۹
    بهار
  • ۲۹ اسفند ۹۸ , ۱۴:۴۱
    شفا
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۳/۰۴/۱۱
    سگ
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۹ خرداد ۹۸، ۱۳:۲۶ - مینا
    عالی
  • ۲۲ مرداد ۹۷، ۱۸:۳۲ - باران
    ...
پیوندهای روزانه

شب سوم شده آقا کجایی یوسف زهرا
کجایی ای بیابان گرد، کجایی حضرت تنها

دل من تنگ دیدارت، دل من خسته از هجرت
زمینم می زند دوری، زمینم می زند دنیا

غم هجرت مرا کشت و بیابان پرورم کرد و
پر پرواز من هم سوخت شبیه عصر عاشورا

پدر رفت و عمو رفت و رقیه یکه و تنها
عدو و اسب و گودال و رقیه خیره به تن ها

سرش یک معجر پاره، تنش یک دامن خونی
به دنبالش عدو بود و رقیه در دل صحرا

شبیه کوچه شد صحرا و قنفذ می رسد از راه
رقیه ناله زد فضه! شبیه حضرت زهرا

  • میم شین

نگاه نوکران حتماً به دستان کریمان است
میان سفره ما هم به لطفت تکه ای نان است

دل نوکر به مولا خوش، دل مولا ... نمی دانم
کسی که فکر مولا نیست به وقت مرگ نادان است

دلیل اشک چشم ما، عزیز و یوسف زهرا
بیا امشب در این هیئت که حالا وقت باران است

بیا که کاروان آمد، بیا که خیمه بر پا شد
بیا آرامش دل ها بیا که وقت طوفان است

ببین که حاج علی اصغر، رسیده خسته از راه است
ببین که عصر عاشورا شبیه عید قربان است

رسیده کاروان حج، به زیر لب حسین می گفت
به قرآن ما مسلمانیم و زینب هم مسلمان است

زمانی می رسد زینب به  دنبال علمدار است
به دورش دشمنان خندان، ولی زینب چه گریان است

  • میم شین
شب جمعه شده و باز فرج می خوانم
علت اصلی غیبت منم و می دانم
  • میم شین
پدر رفت و عمو رفت و رقیه یکه و تنها
عدو و اسب و گودال و رقیه خیره به تن ها
  • میم شین

رسیده سال نو اما خبر از یار دیرین نیست
میان جمع این محفل به جز این داغ سنگین نیست

در این دنیای بی رحمی کسی لیلا نمیفهمد
در این شهر جنون افزار کسی فرهاد شیرین نیست

کسی در شما ما دیگر پی چشمان طاهر نیست
چرا در شهر ما دیگر خبر از ابن سیرین نیست

زمانی روضه های ما شبیه زندگانی بود
شبیه هادی و همت، کسی فکر غم دین نیست

در این عصر یخی آقا، بیا بخشنده گرما
برایت روضه می خوانم دلی مثل تو غمگین نیست

چرا در عصر عاشورا همه با ترس می گفتند
چرا سالار و ثارالله سوار اسب و این زین نیست

  • میم شین
دست لطیف دختر تو زبر و خشن شده
آیا شبیه کنیز است نازپرورده شما
  • میم شین
دوران زندگی علی و فاطمه رو که ورق بزنی به ملاطفه ها می رسی
علی به داشته هایش می بالد
زهرا به دارندگی هایش افتخار می کند
و سال ها بعد
در بعد مسافت و زمان
چون منی به چنین پدر و مادری می بالم و به ایشان عرض می کنم که من پدر و مادری دارم که نه فاطمه دارد نه علی
افتخار مرا نه علی دارد نه فاطمه

پ.ن: سالگرد عقد خودم را به خودم و تمام زندگی ام تبریک عرض می کنم
  • میم شین

تا که اسبی از کنارم می رود

بوی بابا از نعل هایش می رسد

  • میم شین
هرشب نوای دلم یا مرتضی علی ست
شب را به نام و نوای شما سحر کنم
  • میم شین

تا لب کعبه ترک خورد خدا

به علی اذن دوا بودن داد

  • میم شین
در بین صلاتم که صدایی آمد
گریه ام بیش شده و ناله زدم وای رباب
  • میم شین
حال قمر را جز منجم ها نمی دانند
اصلاً گرفتن روز روشن علتش چیست؟
  • میم شین

رسیده دل به جایی که توان گفتنش را نیست
رسیده جان به جایی که درون سینه ما نیست
هوای شهر ما پژمرد هوای شهر ما خشکید
رسیده تیزی دشمن به عظمی که سر جا نیست
کمی از آن به جان و پا، کمی هم در گلوی ما
فقط می گویم از شهرم گه اینجا شهر رویا نیست
چرا در خاک گلدان ها فقط خشکی، فقط قحطی ست
چرا جای صدف هامان میان رود و دریا نیست
چرا سبزی گلدان ها به رنگ مرده می ماند
و پرسش پشت پرسش ها خبر از پیر و برنا نیست
چرا آبی دریاها به ساحل ها نمی آید
چرا چشمه نمی جوشد ، خبر از روز و فردا نیست
در این گرمای تابستان شبیه دی شده دل ها
در این تاریکی و سرما، خبر از سوز گرما نیست

  • میم شین

قبل سحر با خدایم گفتم

من برای تو بندگی نکردم

و تو برایم به جز خدایی نکردی


  • میم شین
چقدر با « و تو می آیی؟» خاطره دارم

پ.ن: روح استاد صفایی شاد
  • میم شین

به شرط هاشمی بودن، فدای خال مه رویان
به دورش ما چنان ماهی، به دور یوسف کنعان
تو باقی مانده ی خوبی، تو چون هودی تو در هودی
تو باقی خدا هستی، تویی تفسیری از قران
و شعر من سراسر تو، دلیل خلقت ما تو
و من لم یعرفک آقا، زمان مردنش نادان
من و تو هر دو با ایمان، ولیکن این کجا و آن
تو یوسف در دل مصری، منم پور بد کنعان
شنیدم جمکرانی و کنار مرقد زهرا
منم با معصیت همراه و من نزدیکی تهران

  • میم شین

برای خودم می نویسم

برای خودم که یک سال به رفتنم نزدیک تر شدم

و من می روم

و بی قراری هایم لحظاتی تمام می شود

و لحظاتی بعد باز شروع

و نگران فرداترم می شوم

که چه می کند خدا با من و این همه سال های از دست رفته ام

پیشاپیش خدا مرا رحمت کند

برای مولودهای امروز  طلب رحمت و استغفار کنید

ممنون


مرده هم فکر قیامت دارد
آرمیدن چقدر دشوار است...

  • میم شین

وقتی که فاطمه مادر تو شد

گفتم به خود که علی شیر می شود

ولادت امیرالمومنین مبارک

  • میم شین