تن هام

تن ها جمع است

و من یک تنه این جمعم

تقدیمش 6

پر و بال ندارم

عوضش آن قدر به تو می بالم که هرشب ستاره ام را در بالادست ها بغل می گیرم

تقدیمش 5

تو شکل صوت قناری

شبیه شوق پریدن

تو میل رفتن بالا

شبیه بوسه چکیدن

تقدیمش 4

تو سبزه دم عیدی

تو تنگ شیشه ماهی

تو سیب سرخ بهشتی

تو قرص کامل ماهی

تقدیمش 3

تو غرق آبی موجی

شبیه خیسی ابری

شبیه فصل پر از مهر

شبیه میوه صبری

تقدیمش 2

تو شکل نم نم باران

به شکلی صبحی و شبنم

به شکل روح طراوت

شبیه ماه مصمم

تقدیمش 1

شبیه جرعه باران

شبیه نم نم مستی

منم فدایی یارم

تویی تمامی هستی

مایه حیات من

مایه حیات من ماه های طولانی ست که دیگر آب نیست

سیری چشم

چشمم خورد

ولی از دیدنت سیر نشد

زار و بی

زارم

بدتر که می شوم

بی زار می شوم

حال عجیبی است

دست هر بی سر و پا می چرخم

مثل انگشتر ارباب شدم

دست هرکس که بگویی هستم

قلب من زیر وفایش کوبید

مانده ام من به چه رویی هستم؟

ندیدن من

خوش به حال آینه هر روز می بیند تو را

من که در خواب و خیالم هم نمی بینم گلی

چی بگم

آرزو چون بر جوانان عیب نیست

من که پیرم بی خیال آرزو ...

رفتن

مردم چشم تو رنجور شد از دیدن من

می روم سر نرود حوصله ی دیده ی تو

ذنب

ذنب تو را اسیر ذئب هایی می کند که تو را به جنب می کشند

مطلب بعدی

گفته بودم ماجرای من وقلمم را

هنوز سر حرفم هستم

با اما

مطلب بعدی شب یک محرم

ان شاء الله

پیشنهاد و ایده برای نوشتنم لطف کنید

یا رقیه بنت الحسین

دست به قلم شدن

تا آن جا که من می دانم قلم اسم مفرد مذکر است

شاید قلم های امروز عوض شده اند

حالا

با علم و عمل امروز قلم من مؤنث شده

و با این اوضاع قلم هم به من نامحرم شده

پس دست به قلم هم نمی توانم شد

حس خوب فرزندی

مادر و پدر عزیزم بنده هم ازدواج شما رو تبریک می گم

چقدر خوبه پدر و مادر آدم علی و زهرا باشن

حس خوبیِ

تجربه ش کنیم