جدیداً همه ی کاسه ها سر من می شکند
شاید جنس کاسه ها با سر من سازگاری دارد
با سر دیگر اگر می شکست، به آن می زدند
- ۰ نظر
- ۲۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۰۷
جدیداً همه ی کاسه ها سر من می شکند
شاید جنس کاسه ها با سر من سازگاری دارد
با سر دیگر اگر می شکست، به آن می زدند
گوهرشاد که نشد قید کرج را هم زدم
دلم در گوهرشاد جا مانده ولی ای کاش معتکف آن جا بودم
می گویم دلم دست خودم نیست
باور نمی کند
برای باورش سری به گوهرشاد بزن
همراه صحن گوهرشاد دارد تعمیر می شود
به خواستگاری که رفت
من خوشحال شدم
حالا خدا را ببین که چه جسنی در ملکوت برایش گرفته
به امید ازدواج جوانان
به امید فراموشی طلاق
هر وقت هدیه می گرفتم خوشحال می شدم
با دریافت یک هدیه آن هم نه برای خودم
از شدت درد آب شدم
بماند بقیه اش برای خودم
آن قدر دلگیر شدم
که شبیه به گلگیر شدم
کناره هایم همه گلی و خاکی است
لطفاً در امر شستن من کوشا باشید
الگویم فاطمه است
می خواهم آرزوی مرگ برای خویش کنم
اما هنوز به اندازه ی قطره ای مثل مادر کار نکرده ام
سیلی، شکستگی، سوختگی، زخم زبان، زخم بستر و ... کم دارم
بعد از نائل آمدنشان آرزوی مرگ
آن قدر دیگران را امر کردم
که امر به نفسم فراموشم شد
خدایا مرا به یادم بیاور
بیشتر از نماز به فکر پست هایم هستم
که چند تای آن ها باب میل شماست
نظر می گذارید یا نه
ولی مهم نیست که خدا نظرش درباره ی نماز من چیست؟
وقتی به تو می رسم یا رضا بی سواد می شوم
بی سوادی ام بیشتر جلوه می کند
دلی تر می نویسم
و با دل پر گناه غلط هم طبیعی است