هملت من

ای کاش هملت وجودم به جوش می آمد

گیسوی آدم کش

به یاد تاب جعد تو، همان گیسوی آدم کش
سرم خاک کف پایت، دل من به همین ها خوش

چاپ شعر

 دو تا از شعرهام چاپ شد

البته روی اعلامیه

بی حرفی

حرف آن چنانی برای نوشتن ندارم

رسیدن به یار

وقتی به یار برسی
خدا هم تو را می رساند

بخشی خوان

می روم
ولی با چه رویی
می بخشد
و
وقت بخششش بگویید
ترکان پارسی گوی بخشندگان عمرند

تولدی دیگر

درد زیاد است
قصد بیان دارم
پس می روم کنارش تا نگفته درمان کند
تولدم را کنارش جشن می گیرم
ان شاء الله

کلمه ها

می میرم
می رم
رم
می کنم
نم
دارم
رم
نمی کِشد
کُشد
این حالت مرا

گل از قلب

به گل گلی باید داد که از صمیم قلب باشد

همین کافی است

فقط
دستت کنار دستش باشد
کافی است

رفتن به حرم

می زند
به سرم
رفتن
و این زدن
درد ندارد

بلاگ بیان

لیست نهایی وبلاگ های برتر بیان اعلام شد
پارسال انتظار نداشتم که باشم ولی بودم
امسال انتظار داشتم که باشم و نبودم
خدا کند که مادرم از مادرنوشت ها راضی باشد

دست به دامن یار

دائماً من می روم

بانو! به قربان شما

دائماً در خواهشم

دستم به دامان شما

گل و خاک

خاکی ها گُل می کنند

و من هایی که پر از من هستند خاک می شوند و خاک می مانند

نیلوفرانه

دیوانگی زیبا

دیوانه شدن بهر تو زیباست عزیزم
یک بار بیا جای من و حال مرا بین

گیسوی یار

سر این موی تو آخر نفسم می گیرد
نفسی بهر شمارش به لبم اعطا کن

نور چشم من

سوی چشمم سمت گیسوی شماست
موی تو تنها دلیل زندگی ست