- ۰ نظر
- ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۳۱
در لحظه ی تشکیل تو، جبریل بود و ترتیل تو
عالم همه در حیرت و مبهوت از تحلیل تو
کوثر برایت آمده، نقطه به نقطه بهر تو
هر نقطه اش یک سال تو، هر حرف هو تجلیل تو
وقت پریدن شد چرا، بی فاطمه مانده ولی
این گونه یاری می کند، قربان این تبدیل تو
سرما به شهرت می زند، از مردم شهرت طلب
گرما به سینه آمد و آبی شد آن قندیل تو
تو ذوب حیدر می شوی، مادر برایش می شوی
ام ابیها، بعلها، حیرانم از تکمیل تو
حیدر به کوهی می رسد، در لحظه تغسیل تو
جمع ملائک می رسد همراه با جبریل تو
این گونه خاکی می شود، نوری ترین عطر خدا
من قافیه گم می کنم وقتی که قبرت، مادرم ...
مدت ها بود ننوشته بودم
هنوز ویرایش نشده
ایراد هم داره
فدای روی نیلی و صدای هق هق مادر
به یاد بیت محزونش به یاد پهلو و بستر
دلم دلتنگ بانو شد، دلم همراه با او شد
امان از ضربه ی دشمن، لگد، سیلی و مادر، در
کبوتر با کبودی و کسی با لحن نازیبا
برو زهرا کنار از در، و در، مادر، و مادر، پر
حسن حسش پریدن شد، و سهمش بود و دیدن شد
دوشنبه، کوچه و مادر، و مادر در میان شر
شرار از کوچه می جوشد، شرار از سینه زخمی
بیا شاعر نگو دیگر، امان از سینه ی حیدر
کسی که با فاطمه باشد
حتی در خانه ی دشمن فاطمه
محمد تربیت می کند
پسر اسما را می گویم
وقتی که بوی سیب می ورزد از خنده ی شما
پس این چنین فرشته شده بنده ی شما
من قصد نوشتن ندارم
چه برسد برای مادر سادات
اما چه کنم که خودشان
نود و پنج خودش پر است از نصویر فاطمی
نود و پنج خاطره ساز است
خاطرات پر درد
بگذریم
تولد مادر در این سال دو بار می شود
شهادتشان هم دو بار
یعنی امسال هم
خدا رو شکر
ولی ای کاش نود و پنج روز افسانه باشد
و این آخرین نوشته ی مهدی شریفی برای مادرش در طول یک سال است
من نوشتم و تازه فهمیدم که ماادریک ما لیلة القدر
هرچه نوشتم به او وابسته تر شدم
و حالا در خیالم کنار مرقد مادر، میان قلب سیاهم می ایستم و به احترامش خم می شوم
و جای سلام دعامی کنم برای سلامتی پسرش و ظهورش تا با آمدنش بغض خفته در گلویم را ...
و او می آید
و مادر همچنان مادر است
قشنگترین مونولوگی که شنیدم
اکبر عبدی در فیلم مادر حاتمی کیا
مادر مرد از بس که جان ندارد
حالا تابوت هم برای رسیدن همراهش با لبخند لحظه شماری می کند