میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

در این فضا سعی شده در کمال ایجاز و اختصار و با نگاهی نو و جدید به بررسی مسائل اطراف پرداخته شود.
شاید اگر من رنگ عمل به نوشته ها بزنم و با وجودم قلم بسایم بهتر شود.
دعا کنید

پیام های کوتاه
  • ۱ فروردين ۹۹ , ۱۳:۵۹
    بهار
  • ۲۹ اسفند ۹۸ , ۱۴:۴۱
    شفا
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۳/۰۴/۱۱
    سگ
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۹ خرداد ۹۸، ۱۳:۲۶ - مینا
    عالی
  • ۲۲ مرداد ۹۷، ۱۸:۳۲ - باران
    ...
پیوندهای روزانه
وقتی قسم به مادر دادند
شهادت قسمتشان شد
  • میم شین
از خیمه ها برای دو طفلش بیرون نیامد
انگار می دانست رقیه دق خواهد کرد
اربعین را می دید
  • میم شین
دایی جون ما رو نمی خواد
دایی که محل نمی ده
به قاسم کلی عسل داد
به ما که عسل نمی ده
  • میم شین
راه تو را می خواند
راهی که ابریشم نیست
نور است نور
  • میم شین
هیجان بالا از دیدن سر بابا
نتیجتا قلبش ایستاد
  • میم شین
مانده ام که مقاتل اسکت را چگونه معنا کرده اند
  • میم شین
آن قدر پیر شد که از عصا هم کار ساخته نبود
پیری سه ساله
  • میم شین
بین راه سر به احترامش زانو زد
و اما در پلانی دیگر به دلیل بی احترامی خود روی زانو راه رفت
  • میم شین
سر،معجر،گل سر و همه اش به خاطر در
  • میم شین
تا از بالا افتاد صدای نیا به کوفه اش هم افتاد
  • میم شین
شاید قرار بود از کوفه برایش معجر بخرند که...
اما سال جدید...
  • میم شین
هوای سرد طبع نداشته ام را در نوشتن منجمد کرده
  • میم شین
وقتی قلم با دوات اشک تر نشود،بهتر که ننویسم
  • میم شین
وقتی دو خط خارجی فهمید جای بشقاب دیش دار شد
  • میم شین
به مباهله مباهات می کنم وقتی رسول با خودش،با جانش رفت
با علی
  • میم شین
آبی آب از خجالت سرخ شد
عمود هم از دم عباس
  • میم شین
با خودش ور می رفت
وقتی ماهواره می دید
  • میم شین
نگران رسیدن کاروان به کربلا نیستم
اما شام
  • میم شین