علی مداری

هر چقدر هم پسر داشته باشد

علی نام دارد

این است علی مداری

پسر دوم

تا به دنیا آمدن واسطه و آشنای ما چیزی نمانده
هر چه باشد یک طرفش ایرانی است
پسر دوم امام حسین را عرض می کنم

بی دست

آن قدر دست هایش را غرق بوسه کرد
انگار علی می دانست
و کنار علقمه دست هایش را بریدند

گلو

گلویش را بیشتر از همه جا بوسیدند
از همان اول معلوم بود
حسین است دیگر
روزش مثل هیچ روزی نیست

ام بنین

ام البنین

اولین پسرش را به دنیا آورد

هنوز سه تا مانده

فطرس

چیزی تا بخشیده شدن فطرس نمانده است

راه

وقتی دختر بچه تازه راه می افتد
طبیعی است که می افتد
حتی اگر سه ساله باشد
حتی اگر دختر امام باشد
حتی اگر رقیه باشد

سم وسم

بعضی می گویند در سیاچال سَم بود

ولی این یک نقل است

اما نقل صحیح این است که

در کربلا سُم بود

فرق است بین سَم و سُم

سر

از همان وقت که بی سر شد

روسری ها از سرها به زور فرار کردند

بی سری

زمانی سر از بدن جدا می شود
که
سرت به تنت بیارزد
آن وقت ان ها که سرشان به تنشان نمی ارزد
سرت را از تن جدا می کنند

بی کفنی

دارم فکر می کنم که چه کنم کفن از کفم برود
شاید با بی کفنی شبیه شوم

صبوری

و استعینوا بالصبر
مثل زینب
ولی مانده ام از صبر باید به زینب رسید
یا
از زینب به صبر

تبخیر

آن قدر در افتاب ماند

تا فردا

کاملا از این دنیا تبخیر شود

این کار یک سال و نیم گذشته ی زینب است

زینب

پر از طنین حیدر است
وقتی خطابه ایراد می کرد
ولی چقدر به برادرش یاراد وارد کردند
گفتند به او خارجی

لرزه

آن قدر رقیه لرزید

که امروز تا اسمش می آید می لرزم

پنبه

وقتی گل پنبه از دهان من می روید

چقدر دلم تنگ حسین می شود

اشک

اشک شور است

روی زخم تازه بنشیند

خوب می سوزاند

---

امان از زخم های رقیه

جبران

همیشه می گفت جبران می کنم

پس روی سینه اش نشست

شمر را می گویم

جانباز صفین