قاسم قد می کشد
شراب عسل چه ها که نمی کند
- ۱ نظر
- ۲۱ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۰۳
تاول که زد
همه اش ترکید
اما هنوز بغضش...
برای شکستن بغض خرابه ای نیاز است
نوشته بود که کوه ها به عشق رضا هشت شده اند
خلاصه این هنر هشتم است که این گونه است
جای گل همیشه باغه
افتادم از روی ناقه
یه نفر با یه تبر اومد
برا گل نمونده ساقه
گوشوارم رو یه نفر برد
عمه جای من کتک خورد
باد سیلی یه نامرد
اومد و معجرمو برد
یاد فحش و ناسزاشم
یاد ضجر و لگداشم
هی منو می زد با سیلی
حیف نبود اکبر داداشم
یه زن یهود بدکار
سکه می داد برا آزار
اونا به ماها می خندن
جای ما نبود تو بازار
یه نفر ادا درآرود
حرص ماها رو درآورد
دلقکه میون کاراش
اسم من رو هی می آورد
سخن کوتاه گویم من در این ماه
نوشتم یک دوبیت از لطف الله
پسر نه یکک قمر آورده آن شاه
بزن چنگ توسل تو به این ماه
ولادت حضرت قاسم بن الحسن مبارک
من از حسینم
حسین از من است
از این جمله ات فهمیدم که چگونه جان پیامبر در کربلا جان داد
تا آمدیم برای دیگر ائمه گریه کنیم
گریز زدند به کربلا
این یعنی لایوم کیومک یا ابا عبدالله