دید که سر قبلاٌ در تنوز گرم شده
- ۰ نظر
- ۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۱:۵۴
بابایی بزرگ شدم من
بابایی خانم شدم من
دیگه هم بازی ندارم
بابایی آروم شدم من
***
حرمله خیلی نامرده
دشمن تو روبرومه
بابایی فقط بگو که
نیزه ی اکبر کدومه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از طرف محمد امین مهدی پور تقدیم می کنم به حضرت رقیه خاتون
قرارم
خسته شدم
از بی قراری
مُحرم مَحرم نشدم
اربعین منتظر تمام شدن انتظار من است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با تشکر از محمد امین مهدی پور، دوست و داداش گلم
ترسیدم
تا رسید.
او یک تا بود
ما دو تا
مؤنث
و آن جا طبق نص
پیامبر هم از قلبش تیر کشید
تا کشید
مرهم شده کشیده ای آبدار
زبانم به بند آمد
تشنگیَِم هم، هم
آب بابا را در مدینه نفهمید
نامه انتقالی را از کوفه گرفت
آن جا
هم آب بابا را فهمید
هم شمارش تا هجده را
تا که نار آمد
هر چه کنار آمد
دامنش به دامش افتاد
و تنش
و تمام منش
***
باز وطنش آرزوست
شعر من
خاکم
ما بقی ام آب
حالا هوای تو کرده این گل
با قتل خودت،احرارت حرارتی به پاکن
نشدها را شد کن
بگذار خاکم بسوزد
آبی آبم سرخ شود
هوایم آتش تر بگیرد
حالا عناصر چهار گانه کامل شد
تصحیح توسط استاد نوازنی
خاکم
ما بقی ام آب
حالا هوای تو کرده این گل
بگذار
خاک گلم کند
و آب تشنه!
ولی هوای تو آتشم بزند
حالا عناصر چهار گانه کامل شد
در جنگ با قاسم وقتی عمر به ازرق شامی دستور داد
بچه ی کوچکش را فرستاد
در جنگ با علی اصغر وقتی عمر دستور داد
حرمله همه دار و ندارش را رو کرد