نیلوفرانه

پسر اسما

کسی که با فاطمه باشد

حتی در خانه ی دشمن فاطمه

محمد تربیت می کند

پسر اسما را می گویم

من بروم

باشد نفس! بعد تو دیگر نفس حرام
حالا بمان! من بروم جای دیگری

دیوانگی زیبا

دیوانه شدن بهر تو زیباست عزیزم
یک بار بیا جای من و حال مرا بین

گیسوی یار

سر این موی تو آخر نفسم می گیرد
نفسی بهر شمارش به لبم اعطا کن

نور چشم من

سوی چشمم سمت گیسوی شماست
موی تو تنها دلیل زندگی ست

بندگی ملک

وقتی که بوی سیب می ورزد از خنده ی شما

پس این چنین فرشته شده بنده ی شما

مجرد

چه لذتی دارد وقتی لبخند گلی را ببینی
مجردها به فکر باشید

عشق به زهرا

دارد خدا برای خودش عشق می کند
وقتی که فاطمه معشوقه ی خداست

نیلو

مولوی چگونه فهمید که "نی" جدایی ها را "لو" داد

مگر مولوی هم نیلو داشته

مگر مولوی هم از نیلو دور بوده

نیلوفر خودم

ای کاش که مهر بود ماه تولدم
من عاشق توام ای همسر خودم

بی بال و پری من

چند سالی بود که هشتمین سین سفره دلم سلام به امام هشتم در جوار مرقد ایشان بود

ولی امسال

پر و بال من که چیده شده

دستم از رسیدن به آسمان کوتاه ست

فیلم تغسیل

دیشب بین سی دی ها و دی وی دی های دور و برم یکی ش رو برداشتم

قشنگ بود

فیلم تغسیل

به امید روزی که فیلم تغسیل مرا یکی ببیند و به خودش بیاید

زنده مون که بی حاصل بود

حال دلم

تو روزای زمستونی همیشه باد و بورانه
سکونت توی دریاها همیشه بعد طوفانه
یکی کنج دل زارشسرش پایینه پایینه
کنار نعش یه گله که اونم مرد چوپانه

مطربی

چقدر از دل شب کوک به جامعه ی هنری خواننده اضافه می شود

آیا خوانندگی همان مطربی است؟

حال دانشگاه

باورش برای همه غیر ممکن است
دیروز درس خواندم
خدا به خیر بگذرونه حال دانشگاه ها رو

---

پ ن: اصلاً حال دانشگاه به این است که درس نخونیم

دوا و جفا

خنده بر هر درد بی درمان دواست

خنده بر حال دلم همچون جفاست

شما و من و تو

وقتی بازار بی خود باشد
شما هم منحل می شود
به امید فروپاشی من و تو