میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

در این فضا سعی شده در کمال ایجاز و اختصار و با نگاهی نو و جدید به بررسی مسائل اطراف پرداخته شود.
شاید اگر من رنگ عمل به نوشته ها بزنم و با وجودم قلم بسایم بهتر شود.
دعا کنید

پیام های کوتاه
  • ۱ فروردين ۹۹ , ۱۳:۵۹
    بهار
  • ۲۹ اسفند ۹۸ , ۱۴:۴۱
    شفا
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۳/۰۴/۱۱
    سگ
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۹ خرداد ۹۸، ۱۳:۲۶ - مینا
    عالی
  • ۲۲ مرداد ۹۷، ۱۸:۳۲ - باران
    ...
پیوندهای روزانه
کبوتر نیستم
پرم شکسته
و با این حال مادرم پرواز با پر شکسته را یادم داده
  • میم شین

مادر رضایت مبارک

  • میم شین
راضیة مرضیة فجر برای مادر سروده شد
یاد رضایت افتادم
  • میم شین
سلسله طلایی ولایت در مدار فاطمه می چرخد
به حدیث کساء و حدیث سلسلة الذهب رجوع شود
  • میم شین
مادر جان
ای کاش همه ی پسرانت به ایران می آمدند
مدینه فقط زمان پیامبر قشنگ بود...
  • میم شین
من کم می نویسم
تو بیشتر دعایم کن
مادر
  • میم شین
امشب با این قامت خمتان
روبروی شش گوش
برایمان دعا کنید
شاید قلمم تر بشود
شاید بنویسد
شاید
  • میم شین
قلم خشک شده
از تو می نویسم
تا تر شود
تو مادر آب هایی
  • میم شین

احادیث را که خوب بگردی

می فهمی

قم همان مدینه است

البته با فرقی در مرام مردمانش

  • میم شین

یاد اسم راضیه ات که می افتم

یاد فجر در دلم زنده می شود

  • میم شین

معنای صدیقه را نگاه کردم

دیدم روزی لقب مریم بوده

ولی شما کجا و مریم کجا

  • میم شین

آن قدر در دوستی ات وفادار بودی

که تور ا خواندند صدیق با تای تأنیث

پس شدی صدیقه

  • میم شین

 پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا
.
قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن
.
پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو
.
بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر
.
خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی
.
طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان
.
مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم
.
یا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما
.
قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ
.
غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت
.
هرکسی رنگ خودش, بی شیله بود
ثروت هر بچه قدری تیله بود
.
ای شریک نان و گردو و پنیر !
همکلاسی ! باز دستم را بگیر
.
مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟
.
حال ما را از کسی پرسیده ای؟
مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟
.
حسرت پرواز داری در قفس؟
می کشی مشکل در این دنیا نفس؟
.
سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟
.
رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟
آسمان باورت مهتابی است ؟
.
هرکجایی, شعر باران را بخوان
ساده باش و باز هم کودک بمان
.
باز باران با ترانه ، گریه کن !
کودکی تو ، کودکانه گریه کن!
.
ای رفیق روزهای گرم و سرد
سادگی هایم به سویم باز گرد!

سروده دکتر مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی

  • ن.ر

یا صادق!

گفت اسم دخترش فاطمه شده

تو به اشک رسیدی

  • میم شین
اعتراف می کنم
بی سوادم
وقتی نوشت کوثر
اشباهی خواندم
کو  سر؟
  • میم شین

چقدر قاتلت فرزندان زهرا زنده زنده می کشت

و دست گل آخرش

خودت بودی

  • میم شین
تو هر چقدر هم که شیخ  باشی
بازهم به پای مادر جوانت که طی سه ماه سنش قرن قرن می گذشت نمی رسی
  • میم شین
شما پیر بودید
مادرتان جوان
ولی هر دو آتش را تجربه کردید
  • میم شین