آن قدر دور بود که خواندش
مُد اینه
و انصافا اگر مدهایمان از روزهای ابتدایی مدینه باشد چه می شود
یاد مد مشکی که خاکی شد بخیر
- ۱ نظر
- ۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۳:۲۹
دوش می آمد و به قول مجیدِ لکشر:
دوش می آمد و رخساره نگویم بهتر!
دوش می آمد رخساره برافروخته بود
دوش می آمد و رخساره چرا سوخته بود؟
مادرم را بی هوا یک گله گرگ زدند
پسر دوم خانواده ی علی و فاطمه به دنیا آمد
دو سه سال کوچکتر از حسن
و خانواده های امروز در اولی هم مانده اند
راستی خانواده ی علی و زهرا اگر در سوره ی انسان بخوانی واقعاً فقیر بودند
بچه به فقر پدر و مادر ربط ندارد
با چیز دیگر تربیت می شود
نه با پول
که اگر غیر این بود آن دو امام نمی شدند
یکی زینب و کلثوم نمی شدند
اولین ها همیشه می مانند
علی اولین مرد مسلمان
خدیجه اولین زن مسلمان
حسن جانش به لب رسید
وقتی دعای مرگ از مادر شنید
خدا را شکر که رضا کنار دعایت نبود
رمز عملیات در فتح خرمشهر
علی بن ابی طالب بود
خیبر را هم همین مرد خرم کرد
وقتی علی شنید که رخت مردی به رخت زنی خورده
عصبانی شد
و چه به سر علی بن الحسین آمد
وقتی عمه اش، خواهرش، نوامیسش ...
فقط می گفت ای کاش از مادر زاده نمی شدم
کعبه را که فکر می کنم
شاید از احترامش بود که ترک خورد
و شاید از ترسش
مادر خیر کثیر بود
و خدا چقدر بلا نصیب این خیر کثیر کرد
شرورها شرشان در برابر خیر خودنمایی کرد
الگویم فاطمه است
می خواهم آرزوی مرگ برای خویش کنم
اما هنوز به اندازه ی قطره ای مثل مادر کار نکرده ام
سیلی، شکستگی، سوختگی، زخم زبان، زخم بستر و ... کم دارم
بعد از نائل آمدنشان آرزوی مرگ
خواندن حدیثی که بارها شنیده ای در حرم امام رضا صفای دیگری داشت
حضرت زهرا:
بهشت زیر پای مادران است
خیبر را کند
چون فقه داشت
چون صبر داشت
این ها نیروی ایمان است
علی را می گویم