مادر ما فاطمه معلم بود
و ما از درس فرار می کنیم
- ۰ نظر
- ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۴۶
با تولد حضرت کوثر خداوند خیر کثیری به عالم عنایت کرد
ولی عده ای هنوز در فکر تکاثر ، نشان دادند که جز اکثریت لا یعقلونند
رسو الله به کنار
شهادت 4 تن دیگر از پنج تن را در این روز تسلیت می گویم
هنوز هم شهادتش در خفاست
نکند به کسی خبر دهیم
شهر خبردار می شود
می خواهند بیایند در روز به خاکش بسپارند
و غافل از این که وصیت چیز دیگری است
تو اگز سیزده ما رجب سبزه شوی
سیزده بار ز اعداد نمک می ریزد
سیزده نحس نیست
این افکار ماست که ...
در هوای گرم مدینه
برف آمد
طوفان شد
کولاک شد
بهمن شد
کوچه بسته شد
مادر گیر افتاد
تنها با یک بچه
و چند گرگ
پیش چشمان نابینا حجاب داشت
و ما فقط پیش چشمان نابینا حجاب داریم
بقیه محرم شده اند
دستش که بسته شد
چشمانش را بست
تا نبیند که زهرا ...
ولی مسیر برگشت مسجد تا خانه
همه چیز را نشان داد
هر چه کرد الف باشد
دال نگذاشت
با نقطه های خونی شبیه
ذال شده
مادر است دیگر گاهی تا می شود
باران که ببارد
دوشنبه هم که باشد
می توان با فرزند زهرا خواند:
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
این روزها مادر در قاب آینه ی تخت ، صاف دیده نمی شود
نیاز به آینه های کاو و کوژ است
مادر است دیگر گاهی کمان می شود
و چاه ها را آن قدر عمیق حفر می کرد
تا شاید گوشه ای از دردهایش را در ان بریزد ولی باز جواب نمی داد
زهرا فرق داشت
فقط وقتی نفسش را حبس می کرد آرام می شد
پس دیگر نفس نکشید
ولی بازهم خون بند نیامد
سینه اش سینه ی پردردی بود
مادر است دیگر
این اواخر دلش گرفت
ناراحت بودیم
ابریق آب گریست
و بابا با بالا زدن آستین
خاک از چادر مادر می زدود
اما ما دیدیم که ولی از زیر آستین به کوه خورد
تا خورد
جا خورد
و باز از دیوار خورد
و ما
در ان غریبانه شام
چقدر آستین خوردیم