میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

به امید گوشه ای نگاهی تا نگاه من و تو عوض شود

میم شین

در این فضا سعی شده در کمال ایجاز و اختصار و با نگاهی نو و جدید به بررسی مسائل اطراف پرداخته شود.
شاید اگر من رنگ عمل به نوشته ها بزنم و با وجودم قلم بسایم بهتر شود.
دعا کنید

پیام های کوتاه
  • ۱ فروردين ۹۹ , ۱۳:۵۹
    بهار
  • ۲۹ اسفند ۹۸ , ۱۴:۴۱
    شفا
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۳/۰۴/۱۱
    سگ
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۹ خرداد ۹۸، ۱۳:۲۶ - مینا
    عالی
  • ۲۲ مرداد ۹۷، ۱۸:۳۲ - باران
    ...
پیوندهای روزانه

۳۸۸ مطلب با موضوع «رسول الله و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و امام مجتبی علیهم السلام» ثبت شده است

پدرت رحمة للعالمین است
و تو مادرِ پدری
و تو مادر منی
و تو مادر تو و او و آن هایی
و تو برایت فرقی ندارد که چقدر به دین پدرت هستم
هستی، هست، هستند
و تو بی خودت، با وسیله ای، با چادری یک نفر را که نه، یک محله را به فرزندی قبول می کنی
و تو می شوی مادرِ یهودی های تازه مسلمان شده

و بگذار این بار به جای روضه برای این و آن، خودت بشوی مخاطبم
گفتم یهود، یاد گذر زینبت از محله ی یهودی ها افتادم
و نمی دانم چرا یهودی ها این گونه تا کردند با دخترت
یعنی حجاب سوخته قبول نیست؟

  • میم شین
در سفر نمازها شکسته اند
ولی مادر چرا شکسته نماز می خواند؟
(یقیناً در جواب اشک هست)نقطه پایان روضه ی بیست و ششم اسفند
زیاده نوشت: برای کسانی که می خواهند جشن چهارشنبه سوری بگیرند
مواظب باشید کسی را در آتش نسوزانید

دو تا هم پست قدیمی:
  • میم شین
لطفاً قبل از خواندن این مطلب حتماً لباسی بپوشید که آستینش بلند باشد
لطفاً قبل از خواندن این مطلب آستینتان را در دهانتان بگذارید
حالا داد بزنید
و فریاد کنید نام مادر را
حالا من شرمنده ام
مطلبی برای نوشتن ندارم
می خواستم درد حسن را در لحظه ی غسل مادرش درک کنید(نقطه، انتهای خط زندگی خاکیِ مادر، حالا اگر توانستی سر خط)
  • میم شین

احقاق حق صورت گرفت

در آرامی قدم های مادر سرعت گرفت

یک دست به دست حسن

یک دست به چادر

تازه باغ فدک را هم همراه خود دارد

مادر یعنی تربیت

حسن سر به راه بودن و سر به زیر بودن را از مادر فرا گرفته

به کوچه فرزندان هاشم رسیدند

وسط کوچه بن بست شد

و شد زمان آن که مادر صورت گرفت


لطفاً خودتان روضه را در کلمات، باز کشف کنید

من عاجزم

  • میم شین

خودش خوب می دانست که وقت برای ماندن ندارد

دست به کار شد

نگران بود

(یادش بخیر وقتی مرد نابینا آمده بود، سریعاً جابه جا شد. گفتند او تو را نمی بیند و گفت من او را می بینم)

حالا زمان آن رسیده بود که باز هم کار خارق عادتی انجام دهد

(ای کاش به این عادات عادت می کردیم)

می گفت دوست دارم حتی بعد مرگم هم کسی حجم بدنم را نبیند

و اسما چاره را در تابوت دید

و مادر بار دیگر لبخند زد

  • میم شین
پدر کنار دختر مادرگونه اش در بستر بیماری اشک های دُردانه اش را به تماشا می خوابد
(تو باشی می توانی اشک های فاطمه را تاب بیاوری)
لطیف ترین و رحیم ترینِ انسان ها تابِ بی تابی زهرایش را ندارد
به هم نزدیک می شوند
و به اذن الله در اُذن الزهرا جملاتی را می خواند
و فاطمه لبخند می زند
گویی در گوشش گفته بود که زودتر از همه به پدر می رسد

راستی من به پیامبر که عاشق کودکان بود باید عرض کنم
لطفاً قریب به سه ماه مراقب طفل به دنیا نیامـده ای باش
مادرش می رسد، چرا که خود وعده ی آمدنش را داده ای
  • میم شین
بین القاب زیبای زهرای اطهر، حانیه را جور دیگری دوست دارم
مادر صداش می کنم،
دلیلش را علامه مجلسی در معنای حانیه بیان کرده
حانیه به زنی گفته می شود که نسبت به شوهر و فرزندانش مهربان و دلسوز است .
ممنون که مادرمی

  • میم شین
به باطن سلمان، به ایمان سلمان شک دارم
من به سلمان شک کردم
نمی دانم چرا وقتی دید که دستاس1 خودش می چرخد حالش عوض شد
انگار نمی دانست که همه در تسخیر این حضرات هستند.

1.حضرت جواد الا ئمّه ، امام محمّد تقى صلوات اللّه علیه حکایت فرماید:
روزى پیامبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله توسّط سلمان فارسى رضوان اللّه تعالى علیه پیامى براى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها فرستاد.
سلمان گوید: همین که جلوى درب منزل آن مخدّره رسیدم ، ایستادم و سلام کردم ؛ سپس متوجّه شدم که حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مشغول قرائت قرآن است و آهسته آیات قرآن را بر لب زمزمه مى نماید.
و دیدم که سنگ آسیاب بدون آن که دست حضرت روى آن باشد، در حال چرخش و دور زدن است و کسى را نزد حضرتش نیافتم .
برگشتم نزد رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله و عرضه داشتم : یا رسول اللّه ! جریان مهمّ و عظیمى را مشاهده کردم !!
حضرت فرمود: آنچه را دیدى بیان کن ؟
گفتم : همین که جلوى درب منزل دخترت ، فاطمه سلام اللّه علیها رسیدم و سلام کردم ، متوجّه شدم که وى آهسته قرآن مى خواند و سنگ آسیاب مى چرخید و کسى را هم نزد او نیافتم .
پس حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله تبسّمى نمود و اظهار داشت : اى سلمان ! خداوند قلب دخترم ، فاطمه را سرشار از ایمان نموده است ، او تمام وجودش ایمان و یقین مى باشد و غرق در طاعت و عبادت پروردگار گشته بود.
لذا خداوند متعال فرشته اى را به نام روفائیل رحمت فرستاده است تا وى را کمک نماید.
و همان فرشته بوده است که سنگ آسیاب را براى دخترم فاطمه ، مى چرخانیده است .
و سپس افزود: بدان که خداوند مهربان تمام امور دنیا و آخرت فاطمه را کفایت خواهد نمود.
الثّاقب فى المناقب : ص 290 ، ح 248.

این شعر رو خیلی دوست دارم. خیلی قدیمیه ولی باهاش کلی خاطره دارم

چقدر آرد نشسته است روی دامانت

فدای گردش دستاس آسیابانت

 

از آن زمان که تو را از بهشت آوردند

نشسته اند ملایک سَرِ خیابانت

 

همیشه فصل بهاری - همیشه سر سبزی

اگر چه پر شده از برگ زرد گلدانت

 

ببین که پلک خدا هم به هق هق افتاده است

به گریه های کبودِ بدون پایانت

 

سرِ مزار تو حتی مدینه مَحرم نیست

خدا برای همین است کرده پنهانت

 

اَلا مسافر گندم نخورده ی دنیا

چقدر آرد نشسته است روی دامانت

علی اکبر لطیفیان

  • میم شین

ای کاش آدم را می دیدم

تا بپرسم حالش را

وقتی شنید الهی یا فاطر بحق فاطمه

همه از بند آخر و یا قدیم الاحسان می گویند


حالا جای نظر سؤال مرا جواب دهید

اگر شما آدم بودید چگونه می شد حالتان با شنیدن یا فاطر بحق فاطمه؟

  • میم شین
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ... (خطبه 202 نهج البلاغه)
به نظرم میاد این قسمت از سمت خدا رو گوش بدید بهتر باشه تا این که من بخوام بنویسم
خودم که خیلی گریه کردم، شما رو هم دعوت می کنم به استماع
تاریخ 12/12 حجت الاسلام حسینی قمی

می رسد روزی که اهل قیامت فریاد می زنند ای کاش ما هم از فاطمیون می بودیم...

نه مثل ساره ای و مریم ! نه مثل آسیه و حوّا

فقط شبیه خودت هستی ! فقط شبیه خودت زهرا!

اگر شبیه کسی باشی ، شبیه نیمه شب قدری

شبیه آیه تطهیری! شبیه سوره « اعطینا»!

علیرضا قزوه


از شما خواهشمندم این قسمت از سمت خدا رو دریافت کنید و گوش بدید



  • میم شین
از همان زمان که در باز شد
باب روضه هم باز شد
از همان وقت که آتش پایش به روضه باز شد
بهشت هم آتش گرفت
  • میم شین
مراسم غبارروبی از  مزار شهدای احد
هر دوشنبه و پنج شنبه
با حضور دلیل خلقت حضرت صدیقه ی طاهره
از کلیه ی عزیزان تقاضا می شود در هنگام اشک های این بانوی مکرمه و مطهره در این مکان حضور نداشته باشند تا بهانه ای دست بدخواهان نیفتد که زهرا زیاد گریه می کند
با تشکر تولیت مزار حمزه سیدالشهدا
  • میم شین

خلق افلاک را تو بهانه شدی

و حالا برای رسیدن به جاه و منزلت به بهانه ای تو را...

چرا...؟

مجدد از بلال بخواه که اذان بسراید

مجدد بگو که درست اشتباه بخواند

مدینه ولی را با اگر و اما دوست می داند

حالا سین و شین که این حرف ها و این نقطه ها را ندارد

بگو بلال اذان بسراید

فقط مراعات حال مریض فراموشت نشود بلال

خودت وقتی به میانه اش رسیدی صدا را قطع کن

  • میم شین
می خواهم به یاد قدیم جمله بسازم
در
مادر از ضرب در وجودش منهای محسن به علاوه ی میخ شد
کوچه
مادر در خانه زمین خورد، در کوچه افتاد، و گفت کو، چه شد علیِ من؟
فدک
مادر در خطبه خوانی اش فدک ستاند، در کوچه فدک را فدای حجابش کرد
سیلی
مادر خودش سِیلی از باران بود ولی سیلی هم سد باران نشد
فنفذ
همان بهتر که از این قسمت نمره نگیرم، بمیرم هم نمی نویسم(نقطه سر خط)

اگر این روایت امام صادق را ننویسم که بیشتر جان می دهم:
وقتی خلیفه ی دوم به مقام خلافت رسید، حقوق همه ی کارگزارانش را به خاطر مالیات کم کرد الّا قنفذ چرا که امام صادق فرمود: ... .
  • میم شین
اشک برای ریختنش اجازه نمی گیرد
و ام البکاء این روزها لحظه به لحظه به استقبال این مهمان ناخوانده می رود
می رود تا شیشه ی اشکش را برای پور و دخت های امت پدرش پر کند
پر می کند
تا اشفعی لنا بخوانیم و استجابتش کند مادر اشک ها
  • میم شین
برای هر که کلاسش با رنگ سال بالا می رود
برای هر که رقمش با رنگ سال گران می شود
برای هر که رنگ سال شهره اش می کند
برای هر که رنگ سال را می خواهد
می نویسم:
هر که رنگ کبودی بزند به تنش
بامش بیشتر است
دردش بیشتر است

پ ن: سال یازدهم زنی قبل بهار رنگ کبود را انتخاب کرد و هم گل های لباسش را رنگ زد و هم رخش را
       ولی مشاطه گر جوری رنگ زد به او که شرمش هم کبود شد
       سوز هفت سینتان کبود
  • میم شین
به ذهنم آمد، به صفحه می بخشمش

تعریفی از سایه: اگر جسم کدری در مقابل منبع نوری قرار گیرد در پشت جسم محوطه ی تاریکی بوجود می آید که به آن سایه می گویند.
و این قصه و داستان نیست

قرن یک هجری سال یازدهم دل های کدری رفتند زیر سایه بان1
و نوری با انوار دیگر پشت ابرها رفتند
به تعریف سایه برگردیم
اهل آن سایه بان در پشت خود محوطه ی تاریک ایجاد کردند که آن تاریکی از پشت به جلو هم آمد
و نور همچنان پشت ابر است

1. سقیفه
امام ابری


  • میم شین
اگر دلیل خلقت عالم باشی
یقیناً برای رفتنت رخصت باید بدهی
تو همه ی حقانیت شیعه را در خود جمع کردی
و با کار آخرت تمامش کردی
گفتی به پسرعمویت که دفنت کند بی سر و صدا
و پسرعمویت هم گفت سمعاً و طاعتاً
اما چرا شب؟
شب رفتی و شب رخت سفید پوشیدی تا نبیند رُخَت را
تا سیاهی شب سیاهی بدنت را ستاری کند
ولی بازویت...
علی فهمید و تازه داغش تازه شد
و فهمید حال و هوای پسرش را
و حسن دعا می کرد یک حرف را
و اگر آن حرف مال او می شد
او هم راحت می شد
حسن میم می خواست
میمی که میخی آن را به اول اسمش آویزان کند
حضرت زهرا


  • میم شین