فیزیک

یادش بخیر در فیزیک خواندیم شکست نور را

فونت

نامت همیشه زیباست
و با خط نستعلیق شکسته دردآور

داغ

یک میخ سرخ داغ پسر را به دلت نشاند

فهم

نمی فهمم
لطفا بگویید
چرا یک نفر با دیدن تابوتش لبخند می زند؟

دیو

دیوار از خشم فاطمه لرزید
و دیوها به خود نیامدند

پیرهنی برای ۶۱

این روزهای آخری پیراهن دم آخر حسین روضه خوان شده

فرشته

حوریه از برگ گل نازک تر است

ام

نوشتم مادر
گفتم مادر
حیف دید و شنید مادر با چندروز قبلش فرق دارد

با دست شکسته

نان می پزد
دست و بازوش درد نکند

وحی

وحی گوشه ای از شنیده هاش بود
اما بل هم اضلی صورت معدن وحی را...

نقاش

نقاش می شوم
فقط
نکند زرد و قرمز آتش به پاکند
آبی و قرمز کبودی

صحیفه

قسم به قلم
و آن که می گوید و آن که می نویسد
و آن چه صحیفه فاطمی می شود

آه فاطمه

بیت الاحزان یعنی آه فاطمه که شهری را پر کرد

عذر

به بالینت می آید
همان که با لگد تو را سوزاند
حالا با عذر آتش آورده

ولی

باشد ولی دوست
که همسر دوست را می آزارد؟

فرار

از وقتی به سایه بان پناه بردند،آفتاب مدینه آفتاب سابق نیست

اذان

او اذان گفت و مادر از آنانی شنید که پدرش را در احد(مادر از حال رفت)

مام

همه دوست دارند مادر صدات کنند
حتی پدرت