تا در

بیشتر از حرف ها آتش گرفت تا در

نور کبود

به علم های بی احاطه بگویید نور هم کبود می شود

این روزهای علی و زهرا

این روزها سلام های علی بی جواب
در زدن های فاطمه بی پاسخ

سوز

ای بانوی از آتش بریده شده
پای ولی بی ولی و اگر گر گرفتی

شناخت

امتحان قبل از خلقت را بفهمم
قدم اول فاطمه شناسی را برداشته ام

مه

ابر می دیدم
ابر
نزدیک شدم
همه ی ابرها دود بودند
دود.
بدرود مادر

گمانه زنی

به گمانم از ماجرای پشت در به بعد بود که سیب ها سرخ شدند

ایده

وقتی ایده نیست تا با تکیه به آن دست به قلم شوم
با تکیه به دیوار از قلم شدن دست می نویسم

یاس پرشکسته

حرمت ها شکسته شود
همین می شود
یاس هم پرشکسته می شود

ایمان

یک محله منتظر ایمان است
به علی برسانید نور را با چادر همسرش آنجا ببرد

در گلستان

ابراهیم شانه خالی کرد
اسماعیل حسین کشته شد

ولی سؤالم این است چرا گلستان درش به روی فاطمه سوخت؟

در

در حرف اضافه ست
پشت همین حرف اضافه کسی با حرف اضافه سینه ی مادر را

50 سال بعد

وقتی کنار قبر حمزه سید الشدا می روی مرا یاد 50 سال بعد می اندازی
فاطمه ی سه ساله و عمویش

گم

کلماتم
گم بودند
پیداشدند
وقتی حرف بینشان میم و الف و دال و را شد

سؤالی از ...

راستی مادر تو چگ.نه گریه می کردی که مدینه به تنگ آمد؟

م اه

بنی هاشم
با ماه بیاید
دورش می چرخی
با کوچه بیاید
با آه می افتی

بغض کوچه ها

این روزها کوچه ها پر از بغضند

قطیف شبیه مدینه شده

الف و دال

نوشتم مادر
بعد از قامت الف
دال نظرم را تر کرد