با گریه خو گرفتم
دس به پهلو گرفتم
نمی دونی علی جون
برای چی رو گرفتم؟
رو گرفتنم به خاطرِ
موی دودیه
از کبودیه
وای وای وای
- ۱ نظر
- ۲۹ دی ۹۴ ، ۰۱:۳۵
با گریه خو گرفتم
دس به پهلو گرفتم
نمی دونی علی جون
برای چی رو گرفتم؟
رو گرفتنم به خاطرِ
موی دودیه
از کبودیه
وای وای وای
داری وصیت می کنی
منو اذیت می کنی
بگو که رو به را شدی
نگو که هجرت می کنی
بخاری های امروزی همه را می سوزاند
شاید به خاطر گاز مونواکسید کربن باشد
مادر هم با همین ها سوخت
گاهی با خودم فکر می کنم ای کاش بی احساس بودم
ای کاش شعر و شعور را نمی فهمیدم
نمی دانم چرا استادم به من می گوید تو با کلمات بازی می کنی
شاید نمی داند که کلمات با من بازی می کنند
هر لحظه فکرم را درگیر می کنند
نمی دانم
اصلاً چرا ما از در بکشیم
اصلاً ما از در چه بکشیم
ای کاش زودتر به فکر می افتادیم
آن قدر مصیبت دردناک است که هنوز سپیدهای شعرا درا وج خود خونی می شوند
ای کاش شعر ...
دیروز برای اولین بار بود که کسی فاطمیه را برایم یادآوری کرد
نکند مادر رفتنی شده...